توضیحات
معرفی کتاب ناپیدا اثر استر
ناپیدا اولین اثر استر است که نشر افق ترجمه ی آن را به زبان فارسی هم زمان با انتشار جهانی اثر منتشر می کند. نویسنده در این رمان نیز داستان هایی تو در تو خلق می کند که گاه به ادبیات معمایی شباهت دارند. استر با کاویدن زندگی رو به زوال آدام واکر پردازش شخصیت منفی را به اوج می رساند.» خجسته کیهان در یکی از مصاحبه هایش درباره ی این اثر آورده است: «این رمان سه راوی دارد. خب این تجربه ای جدید برای پل استر است که توانسته این داستان را از سه دیدگاه یا سه زاویه دید روایت کند.
یعنی این که از نظر من جور دیگری نمی توانست باشد. این رمان از چهار بخش تشکیل شده که بخش اول در واقع زندگینامه آدام واکر است که دیگر پیرمردی شده و در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است و او ماجرای یک سال از جوانی خود را که سال 1967 است نوشته و قصد دارد آن را قبل از مرگ به دست کسی که خود نویسنده است یعنی همان جیم برساند و او تصمیم گیری کند در مورد اینکه آیا این کتاب را منتشر کند یا نه.
درباره ی نویسنده ی کتاب ناپیدا اثر پل استر

معرفی کتاب ناپیدا اثر پل استر
پل استر نویسنده آمریکایی و زاده سال 1947 است. او در اغلب سبک های آثار هنری دست دارد و در میان آنها می توان به شعر، فیلمنامه، ترجمه و الیته بیش از همه به داستان و رمان اشاره کرد. سبک او در نگارش را بیشتر می توان ریالیستی دانست و با جابجایی های زمانی ایجاد شده در داستانش می توان سبک اغلب آثار اورا مدرن دانست.
او که مانند عده ای از نویسندگان داستانهایش را از زندگی شخصی خود بر میدارد. قهرمانها، شخصیت ها و حتی مکان های آنها کاملا در زندگی نامه او دیده می شود و او اینکار را با قدرت قلم خود به گونه ای انجام میدهد که این داستان ها جلوه ای ریز و نکته بین داشته باشند. به عبارت دیگر داستان ها در بستری از خاطرات نویسنده شکل می گیرند. حتی می توان در بسیاری از داستان ها خود نویسنده را نیز مشاهده کرد که حتی نام برخی از شخصیت های داستان هایش را از روی بستگانش انتخاب میکند.
از این جهت پل استر ا میتوان نویسنده ای باهوش دانست که تکه های حقیقی زندگی را گرفته و با آنها چون پازلی نقش های متقاوت میزند. این آشنایی ا و به شخصیت ها و مکان ها داستان هایش را به نوعی جذاب و حقیقت گونه به ذهن می آیند. چیزی که در داستان ناپیدا نیز نمود پیدا میکند.از آثار مشهور او می توان به سه گانه نیویورک، ارواح و مردی در تاریکی اشاره کرد، که سهم سه گانه نیویورک در شهرت او بیش از همه است.
اولین چیزی که شاید در این داستان پس از خواندن نظر شما را جلب کند، تعدد راوی های است. یعنی نه به شکل دانای کل و نه به شکل اول شخص و نه سوم شخص است. این رمان ترکیبی از هر سه را در دل دارد.
به گونه ای در هر بخش از کتاب راوی داستان و همینطور زاویه دید او نیز به داستان تغییر میکند. شاید بتوان این را مهمترین و جذابترین خصوصیت این رمان دانست.یکی از این سه روایت به زبام آدام واکر است. دانشجویی نویسنده و گمنام. شخصیتی که بسیار به خود استر نزدیک است. کسی در حالت رخوتی میان عدم موفقیت و نا امیدی سرگردان است. آشنایی او با مردی ثروتمند که او را مجذوب خود کرده و قصد سرکابه گزاری بر روب او هنر قلمش را دارد، نوید بخش آینده ای روشن برای اوست. ارزویی که چندان دیری نمی پاید.
یکی دیگر از راویان این داستان، یکی از هم کلاسیهای قدیمی آدام است که می توان با توجه به نحوه روایت این داستان، این دو زندگی را به مثابه دوخط موازی دانست که همزمان با هم رسم می شوند و هرکدام انتهایی کاملا متفاوت دارند. آغازی یکسان و انتهایی بسیار متفاوت. حالا پس از گذشت سالهای سال از جدا شدن این دو خط از هم، خاطرات آدام آنها را دوباره به پیوند میدهد.
خاطراتی اعتراف گونه که نقاظ تاریک و سرگذشت آدام را روایت می کند. سرگذشتی که چندان ناپیدا نیست و چندان هم روشن نیست. انتخاب عنوان ناپیدا برای آن نیز مناسب به نظر می آید. شما آشنایی با شخصیت داستان را در انتهای داستان به پایان می برید و چهره او حتی پس از پایان کتاب نیز کاملا برای روشن نیست.
آدام دنبال چیزی میگردد که در زندگی ما برای بسیاری هدف است یعنی آرامش. مفهوم وسیع ارامش در زندگی شخصی و کاری و عاطفی چیزی است که آدام آن را می پوید. ولی در جستجویش به کجا می رسد؟ ایا این گنج را می یابد و یا مانند بسیاری در را ه یافتن آن سرگردان می شود؟
این چیزی است که حتی پس از پایان کتاب نیر در مورد پاسخ آن شک خواهید داشت.
ناپیدا اولین اثر استر است كه نشر افق ترجمه آن را به زبان فارسی همزمان با انتشار جهانی اثر منتشر میكند. نویسنده در این رمان نیز داستانهایی تو در تو خلق میكند كه گاه به ادبیات معمایی شباهت دارند.
استر با كاویدن زندگی رو به زوال آدام واكر پردازش شخصیت منفی را به اوج میرساند. پل استر (متولد 1947) دانشآموخته ادبیات تطبیقی دانشگاه كلمبیاست. آثار او به بیست و نه زبان ترجمه شده و طرفدارانش در سراسر جهان انتشار جدیدترین اثرش را انتظار میكشند. چاقویی از ضامنش بیرون آمد. بورن فورا با حركتی شدید دستش را پایین آورد و پسره را زد، صاف توی شكمش، درست به هدف. پسر كه چاقو شكمش را می درید، ناله كرد. شكم را با دست راست گرفت و آرام بر زمین افتاد. گفت چرا میزنی؟ هفت تیرم كه گلوله ندارد…
او فقط ساده مینویسد
این نویسنده از بازیهای زبانی فرار میکند. همین امر هم ترجمه آثار او را راحت میکند، هم مطالعه آثارش را. او که در نیویورک زندگی میکند، چندفرهنگی جهان امروز را درک کرده. خودش میگوید: «نیویورک همانند کل جهان است». این شهر درواقع دغدغه این نویسنده است و اکثر آثارش یا در آن اتفاق میافتند یا بالاخره در جایی از داستان گذری هم به «نیویورک» میشود. شهری غول آسا که همهچیز در آن هست.
مردمی از همه فرهنگها و باورها. از محله چینیها تا محله سیاهپوستان. استر در چنین فرهنگ درهم آمیختهای زیسته و نگاهش را به این تنوع دوخته است. برای همین دیگر بومی نیست. او جهان را در «نیویورک» خلاصه نکرده، اما در نیویورک آموخته که بومیگری فایده ندارد و باید به زبانی نوشت که همه بفهمند. شاید همین شده که در آثارش کمتر بتوان رنگ و بوی نوع خاصی از تفکر را یافت. شخصیتهایش «هیچکجایی»اند. یعنی رفتاری ندارند که بتوان آن را به یک منطقه، فرهنگ، منش یا مذهب خاصی ربط داد. باید آنها را جهانی دانست.
این در زبان پل استر هم تاثیر گذاشته است. اگر زبان انگلیسی متوسطی داشته باشید، به راحتی میتوانید آثار استر را به زبان اصلی بخوانید. شاید او هنگام نوشتن از خودش میپرسد: «چرا باید پیچیده بنویسم؟» یا «چرا باید مفاهیم را در پوشهای از کلمات سختخوان و عبارتهای کنایی قرار دهم؟». این نویسنده برای گفتن، اصلا خودش را به زحمت نمیاندازد. با پیشپا افتادهترین کلمات، سادهترین جملهها را میسازد و پیش میرود.
او قصه میگوید
استر یک قصهگوی حرفهای است. تجربه هم نشان داده که خوانندگان فارسی زبان از هیچ چیز به اندازه «قصه» بیشتر لذت نمیبرند. خوب چه چیز بهتر از اینکه قصه را با زبان ساده بگویی. در دل یک قصه، قصهای دیگری روایت کنی و ماجراهای فراوان را در یک کتاب بگنجانی. خواننده امروزی شاید دیگر حوصله ندارد یک رمان ۷۰۰ صفحهای بخواند که تمامش درباره یک شخصیت یا یک خانواده است.
حالا دیگر عصر استر و استرهاست که در ۳۰۰ صفحه، هفت یا هشت داستان را در دل یک داستان روایت کنند. خیلی سریع از هریک عبور کنند و به دیگری برسند. آمیزهای از داستانها را به هم بپیچند و تبدیلش کنند به یک رمان. شاید بهترین نمونه ازاین سبک کاری استر، رمان «شب پیشگویی» باشد. خواننده در هر چند صفحه یک روایت مختلف میشنود. او با یک رمان سر و کار دارد، اما در دل این رمان، داستانها پشت هم میآیند و میروند. لازم نیست برای فهمیدن آنها زیاد هم زحمت بکشی.
کافی است چشمانت را روی سطرهای کتاب سر بدهی و بگذاری کلمات خودشان خواننده شوند. داستان در ذهنت شکل میگیرد و تو هیچ کاری نداری جز اینکه بگذاری قصه، خودش برای تو روایت شود.
در مجموعه آثار استر، کمتر رمانی هست که از این سبک پیروی نکند. دستکم از میان آثاری که به فارسی ترجمه شده، «کشور آخرینها» و «موسیقی شانس»، اندکی با بقیه متفاوتند. در آنها یک داستان ثابت روایت میشود. «کشور آخرینها» هم البته فراز و نشیبهای فراوان دارد و خواننده از خواندن این رمان کم حجم خسته نمیشود. «موسیقی شانس» هم با اینکه داستانی ثابت است و گاهی به نظر کشدار میرسد، اما ریتم پرسرعتی دارد.
همین قصهگویی باعث شهرت بسیاری دیگر از نویسندگان جهان در ایران شده است. مثلا پائلو کوئیلو، که برخی از منتقدان او را «تهدیگ سوخته» ادبیات آمریکای لاتین لقب دادهاند و معتقدند هیچ چیز از ادبیات فاخر این خطه به ارث نبرده، فقط برای اینکه قصههایی ساده و بیآلایش تعریف میکرد، در یک زمان خاص در ایران خوانندگان بسیار یافت و کتابهایش یکی بعد از دیگر چاپ شدند. شاهین اقبالی که اکنون روی شانه یک قصهگوی آمریکایی نشسته است.
او به دنبال مفهوم خاصی نیست
از کوئیلو مثال زدیم. این نویسنده خودش را «سالک» میخواند و نوع خاصی از بینش را تعبیر میکند. خواننده فارسی زبان چه از این بینش خوشش بیاید چه نه، از قصه او استقبال میکند. اما اگر بینشی که کوئیلو اصرار دارد نوعی عرفان است به آثارش لطمه زده است، از این دست ادعاها در آثار پل استر وجود ندارد.
استر نمینویسد که جهان را تغییر دهد. شاید گاهی نیش و کنایهای بزند، اما این کنایه. مثلا در رمان «مرد در تاریکی»، جنگطلبی جهان غرب را اندکی قلقلک دهد، در «موسیقی شانس» سرمایهداری را گاز کوچکی بگیرد یا در «کشور آخرینها»، دهانی به روی «رویای آمریکایی» کج کند. اما این نیش زدن، گاز گرفت و دهان کجکردنها آنقدر کوچک و ناچیزند که به چشم نیایند. درواقع اصلا به حساب نیایند. نه پندی در کتابهای استر در کار است و نه نوعی خاصی از نگاه و بینش تبلیغ میشود.
شخصیتهای نویسنده دنیای عجیب و غریبی ندارند. ممکن است به سرشان بزنند و کارهای غیرمعمول بکنند. اما تفاوت هست بین «غیر معمول» با «غیر عادی». مثلا یک شخصیت داستانی بلند میشود، سوار اتوموبیلش میشود و دور تا دور آمریکا به سفر میرود.
بدون هیچ هدف خاصی یا دیگری یک دفعه به سرش میزند زنش را ترک کند به شهر دیگری برود. اما هیچ يك کار خارقالعادهای نمیکنند. خرقعادتی در کار نیست. معجزه نمیشود. اتفاق و توالی اتفاقها در آثار استر بسیار مهم است. اما این اتفاقها، از آن دست اتفاقهای غیرعادی و ناممکن و معجزهآمیز نیستند. از اتفاقهای سادهاند که در زندگی هر کسی میافتد.
آمیزه اینهاست که استر در بازار کتاب ایران به جایگاه امروزی میرسد. ترجمه فارسی رمان «ناپیدا»، توسط ناشری که حق انحصاری نشر آن را مطابق قانون جهانی کپیرایت خریده، همزمان با چاپ جهانی، در ایران هم منتشر میشود.
رمان «ناپیدا» آخرین رمان استر، چندان سبک متفاوتی ندارد. این اثر استر نیز مانند دیگر کارهایش داستان در داستان و ماجرای زندگی مردی است که بیمار و در حال مرگ است. او خاطرات یکسال از زندگیش را می نویسد و می خواهد آن را به دست دوستی بسپارد. این اثر در واقع بخشی از خاطرات آن مرد و بخشی دیگر داستان زندگی کسانی است که از آن خاطرات زنده ماندهاند. داستان از سال ۱۹۶۷ تا ۲۰۰۷ را در بر میگیرد.
به همین سادگی که خواندید. تمام داستان کتاب را میتوان در همین چند جمله گفت. استر همین ماجرای ساده را در دل چندین و چند روایت و قصه دیگر روایت میکند. وقتی رمان «ناپیدا» را تمام کنید، شاید این جمله به ذهن شما هم برسد: زیاد هم «ناپیدا» نبود.
1-معرفی کتاب ناپیدا در یوتیوب
2- معرفی کتاب ناپیدا در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.