وداع با اسلحه

18.00

عنوان: وداع با اسلحه

نویسنده: ارنست همینگوی

مترجم: نجف دریابندری

ناشر: نیلوفر

موضوع: داستان آمریکایی

رده ی سنی: بزرگسال

جلد: شومیز

تعداد صفحه: 423 ص

تعداد:
مقایسه

توضیحات

وداع با اسلحه نوشته‌ی ارنست همینگوی که یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های تاریخ محسوب می‌شود به بهترین شکل ممکن درد نسل خالق اثر را در زمان جنگ جهانی اول بیان می‌کند. وداع با اسلحه فقط یک رمان جنگی نیست بلکه داستانی عاشقانه‌ و پرشور نیز روایت می‌شود.

رمان وداع با اسلحه (A Farewell to Arms) به ماجرای جوانی آمریکایی با نام فردریک هنری می‌پردازد که در شمال ایتالیا به زندگی خود مشغول است اما جنگ جهانی اول آغاز شده و وی نیز برای جنگ به ارتش این کشور می‌پیوندد و در آمبولانس به خدمت مشغول می‌شود. هنری هم در جنگ مجروح می‌شود و برای درمان به بیمارستانی در میلان فرستاده می‌شود. در این شرایط، علاقه‌ای میان هنری و کاترین به وجود می‌آید. هنری که از جنگ بیزار است مجدداً به جنگ می‌رود.

این کتاب یکی از درخشان‌ترین رمان‌های مربوط به جنگ جهانی اول است که براساس تجربه‌های نویسنده‌ نوشته شده است. شخصیت هنری و اتفاقاتی که برای او رخ می‌دهد بسیار به شرایط ارنست همینگوی (Ernest Hemingway) در جنگ جهانی اول نزدیک است.

مهم‌ترین عاملی که این رمان را با سایر آثار همینگوی متفاوت می‌کند پایان آن است و براساس ادعای نویسنده، وی 36 پایان گوناگون برای رمان وداع با اسلحه در نظر گرفته بود که در نهایت، داستان به آنچه خواهید خواند تبدیل شده است. این کتاب یکی از معروف‌ترین آثار ارنست همینگوی است و به عنوان یک اثر به یاد ماندنی و شاهکاری بی‌بدیل در میان طرفداران ادبیات شناخته می‌شود.

تاکنون کتاب وداع با اسلحه چندین بار مورد اقتباس قرار گرفته که معروف‌ترین آن به کارگردانی فرانک بورزیگی در سال 1932 ساخته شده است.

پی دی اف کتاب وداع با اسلحه

جملات برگزیده رمان وداع با اسلحه:

– وقتی عاشق باشی، دوست داری کاری برای عشقت انجام بدی. دوست داری فداکاری کنی. آرزوی خدمتگزاری داری.

– در تاریکی به یکدیگر نگاه کردیم. به نظرم بسیار زیبا بود. دستش را گرفتم. اجازه داد دستش را نگه دارم. بازویم را زیر دستش گذاشتم.

– تو فقط مال خودمی. واقعیت اینه و اینکه هیچ‌وقت متعلق به هیچکس نبودی. اما اگر هم بوده باشی، برای من فرقی نمی‌کنه. ازشون نمی‌ترسم. ولی راجع به اونا با من حرف نزن. وقتی یک مرد با یک دختر وقت می‌گذرونه، اون دختر کی بهش می‌گه که دستمزدش چقدر شده؟

نکوداشت‌های کتاب وداع با اسلحه:

– شگفت‌انگیز. (New York Times)
– زینتی ارجمند در ادبیات آمریکا. (Washington Times)
– وداع با اسلحه گوهری گران بها است. (NPR)

ارنست همینگوی را بیشتر بشناسیم

ارنست همینگوی نویسنده‌ی بزرگ آمریکایی در سال 1899 متولد شد. در جنگ جهانی اول داوطلبانه به عنوان راننده‌ی آمبولانس در جبهه‌ی ایتالیا مشغول به خدمت شد و بعد از جراحتی سخت به آمریکا بازگشت. همینگوی در سال 1929 «وداع با اسلحه» را نوشت. کتاب دیگر همینگوی «پیرمرد و دریا» است که او را در سال 1953 شایسته دریافت جایزه پلیتزر «Pulitzer» کرد. همچنین در سال 1954 به خاطر سبک قدرتمندش در هنر داستان‌سرایی موفق به دریافت جایزه‌ی نوبل شد. همینگوی نویسنده‌ای است چیره‌دست که کوچک‌ترین زوایای صحنه را از قلم جا نمی‌اندازد و با احساسِ قوی خود، آن‌چنان محیط اطراف را توصیف می‌کند که گویی انسان، داستانی زنده را پیش روی خود می‌بیند.

در بخشی از کتاب وداع با اسلحه می‌خوانیم:

وقتی به خط مقدم برگشتم، هنوز در همان خانه زندگی می‌کردیم. جنگ‌افزارهای بیشتری در روستاهای اطراف مستقر شده بود و بهار هم از راه رسیده بود. کشتزارها سبز شده بود و تاکستان‌ها جوانه زده بودند. درخت‌هایی که در امتداد خیابان بودند، برگ‌های کوچکی درآورده بودند و نسیم ملایمی از جانب دریا می‌وزید. چشمم را به تپه‌های شهر، قلعه‌ی قدیمی‌ای که در دل آن بود، کوهستان قهوه‌ای‌رنگِ اطراف و دامنه‌ی آن که اندکی سبز شده بود، دوختم.

تسلیحات بیشتری داخل شهر بود، بیمارستان‌های بیشتری زده بودند، در خیابان آدم با مردها و گاهی زن‌های انگلیسی برمی‌خورد؛ چند خانه‌ی دیگر هم خمپاره خورده بودند. هوا گرم و مثل بهار مطبوع بود و من از لابه‌لای درختان و خیابانی که از نور روی دیوار جان می‌گرفت، عبور کردم و متوجه شدم که هنوز در همان خانه‌ زندگی می‌کنیم. خانه‌ دقیقاً به همان شکلی که آن را ترک کرده بودم، باقی مانده بود. در باز بود و یک سرباز، بیرون زیر آفتاب و روی نیمکت نشسته بود.

یک آمبولانس چسبیده به در کناری منتظر بود. وارد که شدم، بوی سنگ‌های مرمر و بیمارستان می‌آمد. انگار همه چیز مانند همان موقعی بود که آنجا را ترک کرده بودم، با این تفاوت که الآن بهار بود. از کنار در اتاق به سالن نگاه کردم و سرهنگ را دیدم که پشت میزش نشسته بود. پنجره باز بود و آفتاب به داخل می‌تابید. او مرا ندید و من مردد شدم که آیا داخل شوم و به او گزارش دهم، یا اول به طبقه‌ی بالا بروم و حمام کنم. تصمیم گرفتم به طبقه‌ی بالا بروم.

نقد و بررسی کتاب وداع با اسلحه

وقتی به شاهکار‌های ادبی دنیا بنگریم متوجه می‌شویم که بیشتر آن‌ها، روایت جنگ‌ها و کشمکش‌ها بین کشور‌ها و آدم‌هاست؛ گویی که اگر جنگ و قحطی در دنیا وجود نداشت هیچ اثر ادبی هم خلق نمی‌شد! رمان وداع با اسلحه نوشته‌ی ارنست هِمینگوِی، یکی از بزرگان ادبیات نیز روایت‌گر جنگ و عشق در کنار یکدیگر است.

داستان رمان وداع با اسلحه چیست؟

طی جنگ جهانی اول، ستوان هنری در شهر کوچکی در شمال ایتالیا مشغول خدمت در بخش آمبولانس‌های جبهه‌ی این کشور است. او در روزهای ابتدایی که جبهه‌ی جنگ نسبتا آرام می‌گذشت، از زندگی در تالار ناهارخوری و می‌گساری میان آمبولانس‌ها لذت می‌برد. جنگ طوری آرام بود که حتی با مرخصی او برای تمام زمستان موافقت شد. زمانی‌که هنری از مرخصی به جبهه بازمی‌گردد، با پرستاری به نام کاترین بارکلی آشنا می‌شود و تظاهر می‌کند که به او علاقمند شده است.

کاترین حرف او را می‌پذیرد؛ در حالی که به آن باور ندارد. در این بین اما شعله‌های جنگ دوباره روشن شده است و هنری مجروح می‌شود. او را به بیمارستانی در شهر میلان که کاترین هم به آن‌جا فرستاده شده است، منتقل می‌کنند. در بیمارستان کاترین و هنری دلباخته‌ی هم می‌شوند. هنری دوباره به جبهه‌ی نبرد اعزام می‌شود. جنگ هر روز شدیدتر می‌شود و هنری در صحبت با هم‌رزمانش متوجه می‌شود که همگی تا چه حد از جنگ بیزار هستند.

پیش از اینکه هنری به منطقه‌ای کوهستانی که به آن‌جا اعزام شده است برسد، حمله‌ی آلمانی‌ها و اتریشی‌ها شروع می‌شود و آن‌ها مجبور به عقب‌نشینی می‌شوند. هنری با سه آمبولانس تحت فرمانش به عقب بر می‌گردد اما آمبولانس‌ها در جاده‌های فرعی به گل می‌نشینند. یکی از سربازان او کشته می‌شود و دیگری خود را تسلیم می‌کند. هنری و یکی دیگر از سربازانش به دلیل عقب‌نشینی دستگیر می‌شوند و برای محاکمه و تیرباران راهی یک چمن‌زار می‌شوند. اما در راه، هنری خودش را نجات می‌دهد و فرار می‌کند. پس از این اتفاق متوجه می‌شود که هیچ علاقه‌ای به جنگیدن ندارد.

وداع با اسلحه؛ انزجار از جنگ

بسیاری معتقدند که همینگوی بر اساس تجربیات شخصی خود در جنگ جهانی اول داستان کتاب را روایت کرده است و شخصیت‌های اصلی کتاب براساس شخصیت‌های حقیقی شکل گرفته‌اند. به عنوان مثال کاترین بر اساس شخصی به نام «اگنس ون کوروسکی» (Agnes von Kurowsky) نوشته شده است که پرستار صلیب سرخ طی جنگ جهانی اول بوده است و از همینگوی مراقبت می‌کرده است. همینگوی عاشق او نیز شده بود.

داستان کتاب نبرد امپراتوری‌های اتریش – مجارستان و آلمان را در برابر ایتالیا به تصویر می‌کشد که در سال 1917 اتفاق افتاد و ایتالیا مجبور به عقب‌نشینی گسترده‌ای شد. داستان عاشقانه‌ی کتاب در بستری تلخ و خشن توصیف می‌شود. همینگوی با شیوه‌ی روایت منحصربه‌فرد خود و با نثری شیوا و روان قصه را روایت می‌کند که باعث شده خواننده تا صفحات پایانی کتاب با آن همراه شود.  نویسنده استادانه سرگردانی و انزجار قهرمان داستان، هنری را نسبت به جنگ روایت می‌کند و شکوه و عظمت کلمات و عبارات او ارزش و زیبایی کتاب را دو چندان می‌کند.

نویسنده درباره شیوه‌ی نگارش خود گفته است: «یادم است تقریبا هر روز در دنیای این کتاب زندگی می‌کردم و به این فکر می‌کردم که قرار است بقیه اش را چه کار کنم، وقتی این کشور، مردم و ماجراها را خلق می‌کردم خوشحال‌تر از همیشه بودم. هر روز کتاب را از اول تا جایی که نوشته بودم می‌خواندم. هر وقت که از کار خودم راضی بودم و می‌دانستم فردا باید از کجا شروع کنم، دوباره کار را متوقف می‌کردم.»

روایت داستان با وجود اینکه غم‌انگیز است اما همینگوی آن‌را گریزناپذیر و واقعیت زندگی می‌داند: «این‌که کتاب در این حد غم‌انگیز بود مرا ناراحت نمی‌کرد. چرا که من معتقدم زندگی اساسا یک تراژدی است و می‌دانستم تنها یک مسیر برای به پایان رساندن این داستان وجود دارد. ولی مساله‌ی مهم این بود که تو موفق شده بودی چنین چیزی بنویسی، اثری خلق کنی که خودت هم هنگام خواندنش احساس رضایت داشته باشی و مهم‌تر این‌که تو می‌توانستی هر روز این کار لذت بخش را انجام دهی. این باعث می‌شد من بیشتر از همیشه از کار خود لذت ببرم و به بقیه‌ی مسائل توجهی نکنم.»

یکی از دلایل مهمی که کتاب در تمامی این سال‌ها به عنوان اثری مهم باقی مانده است مطرح کردن سطحی جدید از صلح‌طلبی است. همچنین زبان ساده و روان کتاب به همراه احساسات چند لایه، اثر را به رمانی کلاسیک تبدیل کرده است.

رمان ضدجنگِ همینگوی روی پرده‌ سینما

سال 1932 فیلم وداع با اسلحه A FAREWELL TO ARMS با بازی «گری کوپر» و «هلن هایز» ساخته شد. این فیلم موفق شد در آکادمی اسکار جایزه‌ی بهترین تدوین و بهترین صداگذاری را دریافت کند.

«جان هیوستن» و «چارلز ویدور» در سال 1957 اقتباس دیگری از رمان همینگوی با همین نام را کارگردانی کردند. در این فیلم «راک هادسن» و «جنیفر جونز» نقش آفرینی کردند. «ویتوریو دِسیکا»، کارگردان بزرگ ایتالیایی نامزد دریافت جایزه‌ی اسکار برای بازیگر نقش مکمل مرد شد.

معرفی ارنست همینگوی؛ پایه‌گذار وقایع نگاری ادبی

ارنست همینگوی Ernest Hemingway نویسنده بزرگ آمریکایی در سال 1899 به دنیا آمد. قدرت بالای او در شخصیت‌پردازی و سبک نوشتن ساده‌ی او باعث شده است که به او لقب پدر داستان‌نویسی مدرن را بدهند. او ابتدا به عنوان گزارشکر در یک گاه‌نامه محلی مشغول به کار شد ولی در 19 سالگی برای شرکت در جنگ جهانی اول داوطلب شد. او به دلیل ضعف در بینایی نتوانست وارد ارتش بشود اما توانست به عنوان راننده‌ی صلیب سرخ در نزدیکی جبهه‌ی ایتالیا به جنگ برود. در طی جنگ جهانی اول همینگوی در اثر برخورد خمپاره در نزدیکی‌اش آسیب دید و مدت زیادی در بیمارستان بستری بود. رمان وداع با اسلحه بر اساس زندگی نویسنده در همان سال‌ها روایت شده است.

همینگوی تمام عمر خود را در ماجراجویی به سر می‌بُرد، از حضور در جنگ جهانی اول گرفته تا شرکت در جبهه‌های جنگ داخلی اسپانیا، سفرهای توریستی به حیات‌وحش آفریقا و شکار در کوبا. این ماجراجویی‌ها تاثیر زیادی بر روی نوشته‌های او داشتند.

«خورشید هم طول می‌کند» اولین رمان اوست که بر اساس تجربیاتش در اسپانیا نوشته شده است. رمان «پیرمرد و دریا» مهم‌ترین اثر اوست که در آن مفهوم تازه‌ای از آگاهی به نمایش گذاشته می‌شود و شخصیت جدیدی را معرفی می‌کند که با قهرمان کتابهای قبلی او بسیار متفاوت است. همینگوی برای کتاب «پیرمرد و دریا» جایزه نوبل و پولیتزر را کسب کرد. قدرت داستان‌سرایی همینگوی به قدری است که زمانی‌که از او خواسته شد که داستانی کوتاه بنویسد او در شش کلمه داستانی روایت کرد: «فروشی: کفش بچه؛ هرگز پوشیده نشده» که این داستان سرآغاز «داستان‌های 6 کلمه‌ای» شد.

برگردان‌های فارسی کتاب وداع با اسلحه

اولین برگردان فارسی کتاب توسط «نجف دریابندری» انجام شد. او زمانی‌که تنها 23 سال داشت دست به ترجمه کتاب زد. پس از آن «دریابندری» در مقاطع مختلف متن ترجمه شده‌ی کتاب را تصحیح کرد. ترجمه‌ی او توسط انتشارات‌های «علمی فرهنگی»، «نیلوفر» و «امیرکبیر» در بازار موجود است.

«هانیه چوپانی» در سال 1392 این اثر را در انتشارات «کوله پشتی» ترجمه کرد که دارای با نثری شیوا به زبان امروزی نوشته شده است. «علی‌اکبر یاغی‌تبار» ترجمه‌ی ذکر شده را ویرایش کرده است.

«کیومرث پارسای» در سال 1393 کتاب همینگوی را به فارسی ترجمه کرد. این برگردان از سوی نشر «ناژ» روانه‌ی بازار شد.

نشر «هنر پارینه» در سال 1394 ترجمه‌ی فارسی کتاب وداع با اسلحه را با برگردان «هاجر زینی‌وند» منتشر کرد.

سال 1395 کتاب وداع با اسلحه با ترجمه‌ی «مهدی افشار» از سوی انتشارات «به سخن» منتشر شد.

در بخش‌هایی از کتاب وداع با اسحه می‌خوانیم:

آخرهای تابستان آن سال، ما در خانه‌ای در یک دهکده زندگی می کردیم که در برابرش رودخانه، ریگ‌ها و پاره سنگ‌ها، زیر آفتاب، خشک و سفید بود. آب زلال بود و نرم حرکت می کرد و در جاهایی که مجرا عمیق بود، رنگ آبی داشت. نظامی‌ها از کنار رودخانه در جاده می‌گذشتند و گرد و خاکی که بلند می‌کردند روی برگ های درختان می نشست. تنه درخت‌ها هم گرد و خاکی بود. آن سال برگ‌ها زود شروع به ریختن کرد و ما می دیدیم که قشون در طول جاده حرکت می کرد و گرد و خاک بر می‌خاست و برگ ها با وزش نسیم می ریخت و سربازها می رفتند و پشت سرشان جاده لخت و سفید به جا می ماند و فقط برگ روی جاده به چشم می خورد…

می فهمیدم مغزشان چگونه کار می کند، اگر مغزی داشتند و اگر کار می کرد! همه آن‌ها مردان جوانی بودند و داشتند کشورشان را نجات می دانند… از سرگرد به بالا، افسرانی را که از نفراتشان جدا شده بودند، اعدام می‌کردند… زیر باران ایستاده بودیم و یک به یک ما را می بردند، بازپرسی می‌کردند و گلوله می‌زدند. بازپرس‌ها دارای آن انصاف و عدالت و بی‌نظری زیبای کسانی بودند که با مرگ سر و کار داشته باشند، بی آنکه خطرش آن‌ها را تهدید کند. داشتند از یک سرهنگ تمام فوج جبهه، بازپرسی می کردند…

و اکنون مدتی گذشته بود و من هیچ چیز مقدسی ندیده بودم و چیزهایی که پر افتخار بودند افتخاری نداشتند و قربانیان مانند انبارهای خواربار شیکاگو بودند که با موجودی گوشت کاری نمیکردند جز اینکه دفنش کنند…

کتاب وداع با اسلحه (A farewell to arms) از جمله نام‌دارترین و نام‌آورترین آثار ارنست همینگوی است.

همینگوی که از سال ۱۸۹۹ تا ۱۹۶۱ زندگی کرد، رمان وداع با اسلحه را در سی سالگی (۱۹۲۹) نوشت و بلافاصله به کتابی پرفروش تبدیل شد. در حدی که بسیاری از مردم، همینگوی را به عنوان نویسنده وداع با اسلحه می‌شناسند.

کتاب از جنس روایت اول شخص است و ما با داستان حضور یک آمریکایی به نام فردریک هنری را در جنگ جهانی اول و در جبهه ایتالیا آشنا می‌شویم.

بخش عمده‌ای از داستان وداع با اسلحه در ایتالیا و سوییس می‌گذرد.

وداع با اسلحه را معمولاً به خاطر روایت شفاف و اثرگذاری که از جنگ دارد تحسین می‌کنند.

برخی منتقدان، این نوع توصیف‌های اثرگذار را ناشی از حضور همینگوی در جنگ جهانی اول و علت تجربه‌ی مستقیم او از جنگ می‌دانند.

اگرچه ظاهراً او صرفاً چند هفته و در مقام راننده آمبولانس صلیب سرخ، جنگ را در جبهه ایتالیا تجربه کرده است.

کتاب وداع با اسلحه – که چند فیلم و نمایش هم از آن اقتباس شده – در ایران توسط نجف دریابندری ترجمه شده و ناشران مختلف (از جمله نیلوفر و نشر علمی فرهنگی و امیرکبیر) آن را منتشر کرده‌اند.

در ادامه جملاتی از کتاب وداع با اسلحه را با هم می‌خوانیم:

من پرسیدم: «واقعاً نظر شما راجع به جنگ چیه؟»

«نظرم این است که احمقانه است.»

«کی جنگ رو می‌بره؟»

«ایتالیا.»

«چرا؟»

«اینها ملت جوان‌تری هستند.»

«ملل جوان‌تر همیشه جنگ‌ها رو می‌برن؟»

«تا مدتی شایسته‌ی بردن هستند.»

«بعد چی میشه؟»

«بعد می‌شوند ملت پیرتر.»

یک بار در اردوگاه، کنده‌ای را در آتش گذاشتم.

کنده پر از مورچه بود.

همین که شروع به سوختن کرد، انبوه مورچه‌ها بیرون ریختند؛

اول به طرف وسط رفتند که آتش می‌سوخت؛

بعد برگشتند و به ته کنده فرار کردند.

هنگامی که به قدر کافی در ته کنده جمع شدند، توی آتش می‌افتادند.

بعضی‌ها در می‌رفتند،

تنشان سوخته و پهن شده بود و همین‌طور می‌رفتند،

و نمی‌دانستند کجا می‌روند.

ولی بیشترشان به طرف آتش و بعد، به ته کنده می‌رفتند و سرانجام توی آتش می‌افتادند.

یادم هست که در‌ آن موقع فکر کردم که این آخر دنیاست و فرصت خوبی است که آدم مسیح بشود و کنده را از آتش بردارد و بیرون بیندازد.

تا مورچه‌ها بتوانند خودشان را به زمین برسانند.

ولی من کاری نکردم.

جز اینکه یک فنجان آب روی کنده پاشیدم تا فنجان خالی شود و بتوانم در آن نوشیدنی دیگری بریزم.

فکر می‌کنم پاشیدن فنجان آب روی کنده‌ی سوزان، مورچه‌ها را فقط بخار داد.

کتاب های مرتبط

1-معرفی کتاب وداع با اسلحه در یوتیوب

2- معرفی کتاب وداع با اسلحه در آپارات

اطلاعات بیشتر

نویسنده

ارنست همینگوی

مترجم

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “وداع با اسلحه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.