دختر کشیش

16.00

عنوان: دختر کشیش

نویسنده: جورج اورول

مترجم: مهشید مرادی البرزی

ناشر: باران خرد

موضوع: داستان های انگلیسی

رده ی سنی: بزرگسال

جلد: شومیز

تعداد صفحه: 384

 

تعداد:
مقایسه

توضیحات

دختر کشیش کتابی است با دنیایی متفاوت و نگارشی ساده‌تر از هر چیز که اورول تاکنون نوشته است. شخصیت اصلی داستان دختر کشیش (دوروتی) است که در محیطی خشک، یعنی خانهٔ پدرش (کشیشزندگی می‌کنددوروتی دختری است که از کودکی تحت تعلیمات خشک و تحجر گرایانهٔ پدرش بزرگ شده‌است. هر چند دوروتی تا حدودی روحیهٔ منحصر به فردی دارد 

دختر کشیش نمایندهٔ مسیحیتی پیش پا افتاده و خشک مقدس استوضعیتی که کشیش برای دخترش ایجاد کرده‌است و مشکلاتی که دوروتی با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کند (مانند بدهی‌ها و فقر) ذهنیت اصلی داستان است و دوروتی تا قبل از فراموشی و زندگی عادیش تنها به همین مسائل فکرمی کند. در بخشی از کتاب دوروتی فراموشی می‌گیرد. و به دنیایی جدید پای می‌گذارد.

 دنیایی که کاملاً متفاوت از دنیای گذشته‌است. و دوروتی تنها و درمانده از پس آن بر می‌آید. زمانی است که او حتی به دعا و نیایش نیز فکر نمی‌کند. و کلیسا در برابرش تقریباً هاله‌ای غبار آلود در ذهن درمانده اش است. کلیسایی که از کودکی برای آن فعالیت کرده‌است. دوروتی در داستان دچار کشمکش‌های ذهنیتی در ارتباط با مذهب، فقر، پدرش، کلیسا و … می‌شود. که در دورهٔ فراموشیش به آن‌ها فکر کرده‌است 

در فصلی از کتاب، شاهد گفتگوهای نیم خطی و کوتاهی از شخصیت‌های بی خانمان داستان هستیم که دوروتی نیز جز آنهاست. جایی که سرمای خیابان‌هایش تا مغز استخوان به من هم نفوذ کرد . 

دیدگاهی که دوروتی نسبت به کلیسا و مسائل دیگر پیدا می‌کند کاملاً طبیعی است. تجربهٔ دوروتی از زندگی و کار کردن با کارگران فصلی لندن و خوشه چینی، آس و پاسی او و دوستان نیمه راهش و شعرهای تلخی که خوشه چینان در هنگام کار می‌خواندند، ایمان دوروتی را نسبت به عقاید مذهبی پدرش سست کرد و او خود دریافت که دیگر ایمانی مانند گذشته ندارد . 

دوروتی در بخشی از داستان اشاره می‌کند، به دلیل اینکه شاهد عشقبازی پدر و مادرش بوده‌است. از این کار متنفر است و هرگز نمی‌تواند تحمل کند مردی او را در آغوش گیرد.

او پدرش را به موجود عظیم و دیو صفتی تشبیه می‌کند که مادرش (آن پری کوچک زیبا رو) را تصاحب می‌کند. این تنفر او منجر به گریز از هم بستری با مردها می‌شود. و هرگز ازدواج نمی‌کند. علت همان تماشای پدر و مادرش است. که اشاره‌ای کوچک به نظریات روانشناسانهٔ فروید دارد 

کتاب دختر کشیش اثری‌ست متفاوت از جورج اورول، صاحب آثاری چون «قلعه حیوانات» و «1984» که در سال ۱۹۳۵ منتشر شد. اورول در این کتاب بر خلاف بسیاری از نوشته‌هایش قلمی ساده برای بیان داستان انتخاب کرده اما مانند دیگر آثارش مخاطب را با داستانی انتقادی که ذهن را به چالش می‌کشاند مواجه می‌نماید. 

دختر کشیش (a Clergymans Daughter) زندگی تک‌ دختر یک کشیش متحجر را به تصویر می‌کشد که هر چند تا حدودی روحیه‌ی منحصر به فردی دارد، از کودکی تحت تعلیمات خشک و تحجر گرایانه‌ی پدرش رشد کرده است.

جورج اورول    (George Orwell) در کاری بسیار خاص، حدود یک‌ سوم از صفحات کتاب را صرف توصیف یک روز از زندگی «دوروتی» (شخصیت اصلی کتاب) با تمام جزئیات و اعتقاداتش، برای مهیا ساختن زمینه‌های ادامه‌ی داستان نموده و بعد از آماده‌ شدن ذهن مخاطب باقی ماجراها را به راحتی نگاشته؛ کاری بی‌نظیر که تندی و کندی آن را در جاهای مختلف خیلی خوب کنترل کرده است. 

ماجرا اینگونه ادامه می‌یابد که «دوروتی» با آن‌ که خود را فوق‌العاده انسان باایمانی پنداشته و البته هرگز سستی و تنبلی در کار عبادت و کلیسا نداشته و تمام سختی‌ها، فقر و بی‌مسئولیتی‌های پدرش را بر دوش کشیده و حتی به خیلی‌ از مردم فقیر و… کمک می‌نماید، 

زمانی‌ که به علت دچار شدن به فراموشیِ مقطعی چند روزی به خانه نمی‌آید، از طرف پدر نیز همچون دیگر مردم دهکده که شروع به گفتن حرف‌های بی‌ربط و زدن تهمت‌های عجیب‌ و‌ غریب می‌نمایند، طرد و به یک ولگرد بی‌خانمان تبدیل شده و به دنیایی جدید پای می‌گذارد. دنیایی که او را دچار کشمکش‌های ذهنیتی در ارتباط با مذهب، فقر، پدرش، کلیسا و… می‌نماید. 

معرفی کتاب دختر کشیش

قسمتی از متن کتاب دختر کشیش  

در دلش شکى راه یافت. مسأله‌اى که او تا آن زمان به آن نیندیشیده بودآیا او توانایى بازگشت به خانه را داشت و اصلاً جسارتش را در خود مى‌دید؟ آیا او توانایى مواجه شدن با مردم نایپ‌هیل را داشت؟ گرچه دوست نداشت به این مسائل بیندیشد، ولى آیا کسى با این همه برچسب بى‌آبرویى قادر است به شهر کوچکى که بیش از دو هزار نفر جمعیت ندارد برگردد؟ 

او قادر به تصمیم‌گیرى نبود. در یک لحظه فکر کرد که جریان فرار او آن‌قدر احمقانه است که احتمال این‌ که کسى او را باور نکرده باشد، وجود دارد.

مثلاً آقاى واربورتون قادر بود همه‌ى آن‌ها را تکذیب نماید و مطمئنا این کار را هم مى‌کرد، ولى لحظه‌اى بعد یادش آمد که آقاى واربورتون به خارج سفر کرده و نمى‌توان او را پیدا کرد، مگر آن‌ که آن خبر در روزنامه‌هاى اروپایى هم انتشار یافته باشد. 

جورج اورول،نویسنده‌ی انگلیسی، با نگارش رمان‌هایی که به لحن انتقادآمیزشان معروفند رماندختر کشیشبا روایت تجربیات شخصی‌اش درباره‌ی فقر  نوشته استرمانی که خواندن آن دریچه‌ی تازه‌ای به ذهن خواننده می‌گشاید. 

دختر کشیش؛ کتابی در سایه‌ی شاهکارها 

جورج اورول درباره ی این کتاب نوشت«این کتاب تنها، نوشته‌ای برای تمرین بود، من هرگز نمی‌خواستم منتشرش کنماما از نظر مالی تحت فشار بودم.» با همه‌ی این‌ها دخترکشیش در بسیاری از کشورهای جهان ترجمه شده و با استقبال مخاطبان مواجه شده است. 

دختر کشیش در مقایسه با رمان‌های دیگر اورول که اغلب پیچیدگی‌های خاصی دارند، بسیار ساده نوشته شده استردپای روانکاوی «فروید» در این رمان به چشم می‌خورد.اورول در دختر کشیش، داستان زندگی دختری به نامدوروتی هِر را روایت می‌کند و در پیچ‌وتاب‌های داستان، اعتراضش را به کلیسای انگلستان بیان می‌کند. 

اورول نام کتابش را از قطعه‌ای از رمان «اولیس» نوشته‌ی «جیمز جویس» نویسنده معروف ایرلندی برداشته است. 

 مشخصات، قیمت و خرید کتاب دختر کشیش اثر جورج اورول

نقدها و نظرات درباره‌ی دختر کشیش 

درباره‌ی رمان اورول نقدها و نظرات زیادی وجود دارد.به عقیده‌ی بیشتر منتقدان اورول با نوشتن این کتاب تیغ تیز انتقادش را به سمت کلیسای انگلستان نشانه رفته است و سعی کرده است ارزش را از ضدارزش جدا کنداما نکته‌ی قابل توجه دیگری که منتقدان به آن توجه کرده‌اند، تغییر و تحول شخصیت اصلی رمان است. 

شخصیت اصلی داستان اورول در طول رمان یکی از اصول شخصیتی‌اش را از دست می‌دهداصلی که شخصیتش بر اساس آن شکل گرفته است؛ ایمانبه عقیدهی این گروه از منتقدان اورول قصد داشته بیان کند که انسان وقتی خصوصیتی از این جنس و به این اهمیت را از دست می‌دهد جای خالیش همواره در روح و زندگی او حس خواهد شد. 

درباره ی نویسنده کتاب دختر کشیش: جورج اورول؛ نویسنده‌ی پادآرمان‌شهرها 

اریک آرتور بلر نویسنده و منتقد ادبی اهل انگلستان که او را به نام جورج اورولGeorge Orwell می‌شناسیم، سال 1903 در موتیهاری هند که آن زمان مستعمره‌ی انگلستان بود، به دنیا آمد. 

او در کودکی همراه مادر و خواهر بزرگترش به انگلستان رفت و در آکسفوردشایر ساکن شد.اورول در دوران کودکی پدرش را گاه و بیگاه دیداو سال 1920 به پلیس سلطنتی هند در برمه پیوست و 7 سال در این نیرو خدمت کرداو تجربیاتش در این دوران را در کتاب «روزهای برمه» منتشر کرده است. 

اورول پلیس برجسته‌ای بود اما نتوانست با این شغل و رفتار ماموران انگلیسی با مردم بومی کنار بیاید و این شغل را رها کرد. او پس از کنار گذاشتن این شغل به پاریس و سپس لندن رفت.

 اورول در لندن تا زمانی که شغل مناسبی بیابد زندگی سختی داشت و حتی از نوانخانه‌های لندن سر در آورد . تجربیات او در این سال‌ها باعث شد نگاه ویژه‌ای به پدیده‌ی فقر پیدا کند. نگاهی که ردپایش در رمان «دختر کشیش» به شدت احساس می‌شود. 

او در دهه‌ی 1930 به اسپانیا رفت تا علیه فاشیسم مبارزه کند. او در این جنگ مجروح شد و جراحت ناشی از این جنگ تا پایان عمر همراه اورول باقی ماندکتاب «درود بر کاتالونیا» بر اساس تجربیات او در این دوران نوشته شده است. 

جورج اورول نویسنده‌ی دو کتاب پرفروش قرن بیستم یعنی «مزرعه حیوانات» و «1984» استاهل فن این دو کتاب را در دسته‌بندی کتاب‌های پادآرمان‌شهر قرار داده‌اند. پادآرمان‌شهر جایی است که بدی‌ها و تیرگی‌ها به طور کامل بر خوبی چیره می‌شوند و انسان به قهقرا سقوط می‌کند. 

از دیگر آثاراورول می‌توان به رمان‌های «آس و پاس‌ها »، «هوای تازه»، «به آسپیدیستراها رسیدگی کن» اشاره کرد. 

جورج اورول‌ زندگی کوتاهی داشت و در 46 سالگی در گذشت. بر اساس آنچه خوداورولخواسته بود پیکرش را سوزاندند و خاکسترش را در قبرستان گمنامی نزدیک آکسفورد به خاک سپردند. 

بسیار خب… “دوروتی” نام دختریست که پدرش کشیش کلیساست و در خانواده بسیار فقیری زندگی می‌کند. در ابتدای داستان آنچه از او می‌بینیم ایمان کامل به خدا، دین مسیحیت و کلیساست.

در مورد میزان ایمانش باید بگویم که در همان چند صفحه اول با صحنه‌ای مواجه می‌شویم: هنگامی که دوروتی در میان مراسم دعا حواسش پرت می‌شود، سنجاق سرش را در آورده و در بازوی خود فرو می‌کند تا خود را مجازات کرده و حواسش را به دعا و مراسم مذهبی جمع بکند 

همچنین دوروتی خصوصیات دیگری نیز داشت، بسیار کاریست، به همه کمک می‌کند، برای مراسم نمایش خیریه کلیسا از شب تا صبح بیدار می‌ماند و برای بچه‌هایی که قرار است نمایش را اجرا بکنند لباس درست می‌کند و همچنین مثل کنیزان به پدرش خدمت می‌کند 

این تمام چیزیست که نیاز داریم برای این تحلیل از شخصیت دوروتی بدانیم. در ادامه روند داستان دوروتی با اتفاقی روبرو می‌شود، کارهای پیاپی و فشارهایی که به خود می‌‌آورد مغزش را از کنترل خارج ساخته و او چند روز بعد گویی از خواب بیدار شده و حافظه‌اش مختل می‌شود.

همه چیز را از یاد برده و در میان جایی دور از دهکده‌اش به خود می‌آید و می‌پرسد “من که هستم؟” و کمی بعد متوجه می‌شود که انسان است، زن است و به زودی نحوه خواندن کلمات را از روی ویترین مغازه‌ها به یاد می‌آورد 

از اینجا به بعد مدت زیادی در این داستان صرف مسأله فقر و بی‌خانمانی می‌شود تا آنجا که دوروتی یکباره همه چیز را به یاد می‌آورد و به دهکده خود بازمی‌گردد و متوجه می‌شود پدرش فوت کرده. نکته اصلی اینجاست: دوروتی همه چیزش را بازمی‌یابد.

نامش را، تفکراتش را، پدرش و کلیسا را هم به یاد می‌آورد، اما تنها چیزی که با وجود آنکه آن را به یاد می‌آورد، بازنمی‌یابد، “ایمانش” است.

بله، دوروتی بعد از این فراموشی و بازیابی حافظه، بعد از گزران مدتی طولانی در فقر و بی‌خانمانی، هنگامی که به یاد می‌آورد در گذشته چقدر به وجود خدا، بهشت و جهنم و پیامبرشان عیسی مسیح اعتقاد داشته، دیگر نمی‌تواند ایمانش را برگرداند. 

دوروتی در انتهای کتاب کاملاً بی‌ایمان شده و دیگر به وجود آنچه دینش گفته اعتقاد ندارد. اما این به گفته او از بدترین احساسات است. با وجود اینکه دوروتی می‌گوید چشمانش رو به حقیقت باز شده است، اما جای خالی ایمان را در قلبش احساس می‌کند و دیگر خوشحال نیست.

زندگی برایش بی‌معنا نشده است ولی نمی‌تواند افکار جدیدش را طبقه بندی بکند و دیگر نمی‌تواند در بی‌ایمانی، حفره خالی درون قلبش را پر کند. 

به نظر می‌رسد پیام ارول در این رمان کمی متفاوت از آنچه از او انتظار می‌رفت است. ارول بارها از زبان شخصیت‌های این داستان دین و اصولش را به نقد و چالش می‌کشد، اما در پایان پیام دیگری دارد: اگر افراد با ایمان از دین خارج بشوند جای ایمان مثل حفره‌ای در قلبشان باقی خواهد ماند و زندگیشان را غمگین خواهد کرد.

گرچه این ممکن است برای افراد با سن و سال‌های مختلف و برای هر جامعه‌ای متفاوت باشد و یا حتی میزان تأثیرات و اندازه حفره در بین افراد مختلف یکسان نباشد. 

آموزه‌های دینی به قدری به قلب انسان می‌چسبند که جدا کردنشان بخشی از قلب او را نیز از تنش جدا خواهد کرد و زخم باقیمانده، خودآگاه یا ناخودآگاه، دردناک خواهد بود 

حال سوال اینجاست: آیا دینداران برای ادامه دادن ایمانشان در اشتباهند؟ 

کتاب «دختر کشیش»، زندگی دختری به نام دوروتی است که از کودکی تحت‌تعلیمات خشک پدرش که یک کشیش در شهری دورافتاده در انگلستان است، بزرگ شده. دوروتی با مشکلات بسیاری مانند فقر و بدهی که پدرش باعث و بانی آنهاست دست‌وپنجه نرم می‌کند.

او در دنیایی زندگی می‌کند که به‌عنوان یک دختر کشیش باید به فقرا و نیازمندان کمک کند و علاوه بر امورات خانه کشیش، امورات کلیسا و جمع کردن پول برای کلیسا و خانواده‌های نیازمند را نیز برعهده دارد 

او در دنیایی زندگی می‌کند که کاملا درگیر کلیسا و امورات مربوط به آن است و خود را فراموش کرده است. اما در اتفاقی نادر او حافظه‌اش را به مدت کوتاهی از دست می‌دهد و بعد از چند روز از لندن سردر می‌آورد. بعد از غیبت دوروتی، در شهر شایعات بسیاری می‌پیچد که او با یک مرد فرار کرده است. بعد از پخش شایعات، پدرش او را طرد می‌کند و در خانه نمی‌پذیرد و دوروتی مجبور می‌شود تا با دنیایی جدید که با دنیای سابق او کاملا متفاوت است، مواجه شود.

 

کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب  دختر کشیش در یوتیوب

2- معرفی کتاب دختر کشیش  در آپارات

اطلاعات بیشتر

نویسنده

جورج اورول

مترجم

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “دختر کشیش”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.