توضیحات
معرفی کتاب قطار ساعت 4:50 از پدینگتون اثر آگاتا کریستی
قطار ساعت 4:50 از پدینگتون 4.50 from Paddington نوشتهی «آگاتا کریستی» در سال 1957 منتشر شد. داستان این کتاب با قصهی خانم مک گیلکادی که در سکوی ایستگاه راهآهن قرار دارد شروع میشود. این خانم قصد سفر دارد و همراه خود چندین ساک و چمدان بزرگ دارد به همین دلیل از باربری میخواهد تا او را به سمت قطار ساعت ۴:۵۰ راهنمایی کند.
این قطار درجه یک است و در این ساعت روز بسیار خلوت است. زمانی که خانم مک گیلکادی به داخل واگن میرسد احساس خوشایندی از تنهایی میکند و به دیدن سایر قطارها مشغول میشود. او زمانی که به یکی از قطارهای هم ردیف خود نگاه میکند متوجه صحنهای عجیب و وحشتناک میشود. او متوجه میشود مردی در حال فشار دادن گلوی زنی است و قصد دارد او را خفه کند. این صحنهی وحشتناک زن را میترساند و او را بر روی صندلیاش میخکوب میکند.
کتاب «قطار ساعت ۴:۵۰ از پدینگتون» از مجموعه داستانهای خانم مارپل نوشتهی «آگاتا کریستی» است. این اثر تحت عنوان کتابهای کارآگاه از سوی انتشارات هرمس در ایران راهی بازار شده است. «آگاتا کریستی» در این کتاب هم همانند سایر آثارش داستانی معمایی و جنایی زیبایی را به تصویر کشیده است. او تکههای این داستان را مانند پازل در کنار هم قرار داده و داستانی نفسگیر و مرموز خلق کرده است.
درباره آگاتا کریستی
«آگاتا کریستی» Agatha Christie نویسندهی معروف انگلیسی در تاریخ 15 سپتامبر سال 1890 در دوون به دنیا آمد. او کودکیاش را در خانوادهای اشرافی گذراند و در جوانی در بیمارستان و داروخانه مشغول به کار شد و تحصیلات دانشگاهی را دنبال نکرد.
او بهواسطهی ازدواج با باستانشناسی جوان در اوایل دههی سی به کشورها و شهرهای زیادی سفر کرد و تجربههای فراوانی به دست آورد. او از جوانی نوشتن داستان را آغاز کرد و شصتوشش داستان جنایی نوشت. او توانایی خارقالعادهای در داستاننویسی و روایت قصههای جنایی و معمایی داشته است.
«آگاتا کریستی» معروف به ملکهی جنایت یکی از موفقترین و پرافتخارترین نویسندگان زن دنیا است. آثار او بیشترین ترجمه به زبانهای دیگر را دارند و در میان پرفروشترین آثار داستانی دنیا قرار دارند. او یکی از تأثیرگذارترین چهرههای ادبی قرن اخیر بریتانیا بوده است. باگذشت چندین دهه همچنان او در سراسر دنیا محبوب و معروف است و آثارش مورد توجه چندین نسل است.
او در میان خوانندگان فارسیزبان نیز بسیار محبوب است و تمامی کتابهایش به فارسی ترجمه شدهاند که برخی از آنها عبارتاند از «شبح مرگ بر فراز نيل»، «قتل راجر آكرويد»، «قتلهای الفبايی» و «سوزش سرانگشتان».
ترجمه کتاب قطار ساعت ۴:۵۰ از پدینگتون به زبان فارسی
کتاب «قطار ساعت ۴:۵۰ از پدینگتون» نوشتهی «آگاتا کریستی» با ترجمهی «محمدعلی ايزدی» از سوی انتشارات هرمس در سال 1385 منتشر شد. «محمدعلی ايزدی» مترجم ایرانی بازنشسته ارتش است و زبان انگلیسی را در آمریکا هنگام تحصیل آموخته است. او با ترجمهی کتاب «وحشت در خيابان وست اِند» اثر «نيكلاس مِيِر» فعالیت در این زمینهی ترجمهی آثار بینالمللی را آغاز کرد. او ترجمهی سایر داستانهای «آگاتا کریستی» از جمله «قتل در زمین گلف»، «اعلام یک قتل» و «قتلهای الفبايی» را نیز در کارنامهی کاریش دارد.
خلاصه ای از کتاب قطار ساعت 4:50 از پدینگتون
خانم مکگیلکادی که از دوستان صمیمی دوشیزه مارپل است، در حین سفر در قطار، در حالی که از پنجره قطار مشغول تماشای بیرون است، شاهد صحنهٔ قتل زنی جوان در قطار مقابل میشود. او ماجرا را برای خانم مارپل تعریف کرده و او پیگیر داستان میشود و سرانجام با کمک زنی به نام لوسی آیلسبارو قاتل را مییابد.
آگاتا مری کلاریسا، لیدی ملووان ؛ مشهور به آگاتا کریستی نویسنده انگلیسی داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. او با نام مستعار ماری وستماکوت داستانهای عاشقانه و رومانتیک نیز نوشتهاست، ولی شهرت اصلی او بخاطر ۶۶ رمان جنایی اوست.
داستانهای آگاتا کریستی، بخصوص آن دسته که در باره ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو و یا خانم مارپل هستند، نه تنها لقب «ملکه جنایت» را برای او به ارمغان آوردند بلکه وی را بهعنوان یکی از مهمترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و تکامل داستانهای جنایی کوشیدهاند نیز معرفی و مطرح نمودند.
…قصه پلیسی فقط جورچین نیست. وسیله سرگرمی محض نیست. برعکس با تحلیل ساختار این قصه ها و مبانی معرفت شناسی آنها می توان به حقایق تازه ای دست یافت. پارادایم حاکم بر این قصه ها، پارادایم علمی است. ساختار این قصه ها گرته برداری دقیق از روی ساختار زندگی اجتماعی بشر در نیمه اول قرن بیستم، و مبانی معرفت شناسی آنها تصویر روشن رویکرد معرفت شناختی بشر در ایام پس از انقلاب های علمی است.
نظم آهنین طرح قصه ها و روابط پیچیده و تودرتویی که در آنها بین عناصر مختلف وجود دارد، عیناً متأثر از ساختار زندگی اجتماعی است. ویژگیهایی مثل محافظهکاری و ثنویت اخلاقی که بعضی خوانندگان امروزی کریستی نمی پسندند، جزو مزایای کار او محسوب میشود. محافظه کاری کریستی ریشه در ساختار زندگی اجتماعی در اروپای نیمه اول قرن بیستم دارد. ثنویت اخلاقی او متأثر از رویکرد معرفت شناختی بشر در چند قرن اخیر است.
در بخشهایی از کتاب قطار ساعت ۴:۵۰ از پدینگتون میخوانیم:
گروهبان ودرال با همان قیافه جدی همیشگی گفت:
درست نمیتوانم بگویم که آیا به نتیجه قطعی و قابل قبولی رسیدهایم یا نه؟
کراداک داشت گزارشهای مربوط به نتیجه تحقیقاتی را مطالعه میکرد که روی فعالیتهای هارولد در تاریخ بیستم دسامبر انجام گرفته بود.
برابر این گزارشها او حدود ساعت سه و سی وپنج دقیقه در سوتبی دیده شده بود. اما از قرار معلوم، زیاد در آنجا نمانده بود. عکسش را در قهوهخانه راسل تشخیص نداده بودند، اما چون موقع صرف چای آن محل خیلی شلوغ میشود و هارولد هم از مشتریان پر و پا قرص و همیشگی آنجا نبود، این موضوع چندان مایه تعجب نبود. مرد خدمتکاری که در خانه هارولد کار میکرد، تصدیق کرد که او برای تعویض لباس و شرکت در مهمانی شام ساعت یک ربع به هفت به منزلش واقع در کاردیگان گاردنز رفته و کمی ناراحت به نظر میرسیده است.
چون مهمانی در ساعت هفت و نیم شروع میشد و هارولد احساس میکرد که دیر شده است. مرد خدمتکار به خاطر نمیآورد که سروصدای برگشتن هارولد از مهمانی به خانه را شنیده باشد. بهویژه که مدتی از این جریان میگذشت و به خاطر آوردن دقیق آن امکانپذیر نبود. به طور کلی، او اغلب متوجه ورود آقای کراکن تورپ به خانه نمیشد.
به گفته خدمتکار، هارولد و همسرش معمولاً اوایل شب به خانه میآمدند. گاراژی که او در محل اسطبلهای قدیمی برای خودروی شخصیاش گرفته بود، یک محل خصوصی بود که در آن قفل میشد و زیاد مشخص نبود چه کسی به آنجا میآید و میرود و هیچ کس هم پیدا نشد که به دلایلی رفتوآمد کسی را در آن شب بخصوص، به آن گاراژ به یاد داشته باشد. کراداک آهی کشید و گفت:
نکته مثبتی در گزارش وجود ندارد. ودرال گفت:
او در مهمانی شام معاون حاضر شد، اما کمی زود و قبل از پایان سخنرانی مجلس مهمانی را ترک کرد.
کراداک پرسید:
درباره ایستگاه راهآهن چطور؟ ودرال گفت:
در آن مورد هم نتوانستیم اطلاعاتی به دست بیاوریم، نه در براکهامپتون و نه در پدینگتون. ضمناً، حدود چهار هفته از این حادثه میگذرد و احتمال اینکه در این مدت چیزی به یاد کسی مانده باشد تقریباً غیرممکن است.
کراداک آهی کشید، دست دراز کرد و گزارش مربوط به سدریک را برداشت. در گزارش مربوط به او نیز نکته مثبتی وجود نداشت. گرچه یک راننده تاکسی با تردید اظهار کرده بود که بعدازظهر آن روز در ساعتی یک نفر را به ایستگاه راهآهن پدینگتون برده است. یک نفر شبیه عکسی که به او نشان داده بودند، با شلوار کثیف و موهای بلند و ژولیده.
1- معرفی کتاب قطار ساعت 4:50 از پدینگتون در یوتیوب
2- معرفی کتاب قطار ساعت 4:50 از پدینگتون در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.