علویه خانم( ولنگاری)

8.50

عنوان: علویه خانم (ولنگاری)

نویسنده: صادق هدایت

ناشر: ممنوعه

موضوع: داستان های کوتاه فارسی

رده ی سنی: بزرگسال

جلد: شومیز

تعداد صفحه: 171 ص

تعداد:
مقایسه

توضیحات

علویه خانم نام داستانی از صادق هدایت است. شخصیت اصلی این داستان، علویه خانم، زنی بدکاره است که به قصد زیارت راهی سفر می‌شود. در خلال این سفر علاوه بر ماجراهایی که برای وی پیش می‌آید، بازگشت‌هایی به گذشته وی نیز صورت می‌گیرد. در این داستان نیز صادق هدایت به اعتقادات جاری مردم به دیده شک می‌نگرد.

علویه خانم داستان یک زن است. زنی چون میلیونها زن ایرانی از صدسال پیش تا کنون. و تصویری که هدایت از این زن به دست می دهد. زنی قلدر، بی چاک و دهن، و در عین حال و به ضرورت زمان توسری خور. زنی که از دار دنیا فقط خواهان سقفی است که با تاریک شدن هوا با مردی به نام شوهر، همسر، آقا، به درون آن بخزد و با روشن شدن هوا به کارهای خانه بپردازد. و شوهر، همسر، آقا، در بیرون از خانه و برای سیر کردن شکم و خود و خانواده، به هر دری بزند.

آنچه که در علویه خانم می گذرد قرابت چندانی با فرهنگ امروز میهنمان ندارد. نسبت به آن زمان خیلی چیزها عوض شده است. شاید در جاهایی از کتاب، خواننده ناآشنا با فرهنگ زمان داستان، کمی کند خوان بشود. هدایت قهرمانان داستان را طوری در کنار هم چیده و چفت و بست این چیدمان و تارهای تنیده شده بر روابط حاکم برآن به گونه ای ست که سرنوشت محتوم این قهرمانان را بی این که بتوانید حدس بزنید، در آن خواهید خواند. و آنگاه است که در می یابید، همه چی درست و بجاست و هیچ تغییری نمی توان در آن داد.

علویه خانم کتابی است سرشار از زندگی. یک زندگی زنده که سطر به سطرش پر است از فرهنگ و آداب اجتماعی حاکم بر این ملک در صد سال پیش. جملات زیر که به طور تصادفی و از دو صفحه کتاب انتخاب کرده ام، میزان بار اصطلاحات مردمی کتاب را نشان می دهد.

بخشی از کتاب

زن چاقی که پلک های متورم، صورت پر کک و مک و پستانهای درشت آویزان داشت پولها را بدقت جمع میکرد. چادر سیاه شرنده ای مثل پرده زنبوری به سرش بند بود. روبند خود را از پشت سر انداخته بود. ار خلق سنبوسه کهنه گل کاسنی به تنش، چارقد آغبانو به سرش و شلوار دبیت حاج علی اکبر به پاش بود. یک شلیته دندان موشی هم روی آن موج میزد و مچ پاهای کلفتش از توی ارس جیر پیدا بود ولی چادرش از عقب غرقابه گل شده و تا مغز سرش گل شتک زده بود. در این بین سورچی از بالای گاری با لهجه ترکی فریاد زد:« آهای علویه، معرکه بسه ها، راه می افتیم»

درباره کتاب علویه خانم بیشتر بدانیم:

شخصیت مهم و اساسی این کتاب علویه خانم زنی فاسد می باشد

که برای زیارت کردن راهی مسافرت می‌شود.

در هنگام این سفر به علاوه ی داستانهای که واسه ی او رخ می‌ دهد. برگشت هایی به قدیم او همچنان انجام می‌گیرد.

در این رمان همچنان صادق هدایت به اعتقادات موجود اشخاص به دیده تردید نگاه می کند.

درباره نویسنده کتاب علویه خانم، صادق هدایت:

صادق هدایت (زادهٔ ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ – درگذشتهٔ ۱۹ فروردین ۱۳۳۰) نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی بود.

او را همراهِ محمدعلی جمال‌زاده و بزرگ علوی و صادق چوبک یکی از پدران داستان‌نویسی نوین ایرانی می‌دانند.

هدایت از پیشگامان داستان‌نویسی نوین ایران و نیز، روشنفکری برجسته بود.

بسیاری از پژوهشگران، رمانِ بوف کور او را مشهورترین و درخشان‌ترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانسته‌اند.

هرچند آوازهٔ هدایت در داستان‌نویسی است،

امّا آثاری از متون کهن ایرانی مانند زند وهومن یسن و نیز از نویسندگانی مانندِ آنتون چخوف و فرانتس کافکا و آرتور شنیتسلر و ژان پل سارتر را نیز ترجمه کرده‌است.

حجم آثار و مقالات نوشته شده دربارهٔ نوشته‌ها، زندگی و خودکشی صادق هدایت گواهِ تأثیر ژرف او بر جریان روشنفکری ایران است.

شمار بسیاری از سخنوران ایرانی نسل‌های بعدی، از غلامحسین ساعدی و هوشنگ گلشیری و بهرام بیضایی تا رضا قاسمی و عباس معروفی

و دیگران، هر یک به نوعی کمتر یا بیشتر تحت تأثیر کار و زندگی هدایت واقع شده و درباره‌اش سخن گفته‌اند.

خلاصه ی کتاب علویه خانم

زن چاقی که پلک های بادکرده و چهره ی پر از کک و مک و سینه های بزرگ آویزان دارد پولها را با دقت فراوان جمع آوری می نمود.

چادر سیاه شرنده ای همانند پرده زنبوری به سرش بند بود.

پارچه ای که صورت خویش بسته بود با آن از پشت سر انداخته بود.

ار خلق سنبوسه کهنه گل کاسنی به تن وی و چادر آغبانو به سرش و شلوار دبیت جاج علی اکبر بر پایش بود.

یک شلیته دندان موشی نیز بر روی آن سایه افکنده بود

پایین پاهای درشتش از داخل ارس جیر نمایان بود.

اما چادرش از پشت غرقابه گل شده و تا فرق سر او گل شتک زده بود.

در این میان دورشکه چی از بالای گاری با زبان بخصوص درکی بلندداد زد آهای علویه معرکه بس است

راه خواهیم افتاد…

علویه خانم یکی از شاهکارهای صادق هدایت است. و شاید به جرات بتوان گفت که یکی از نوول های بی تای زبان و ادبیات پارسی است. کتاب مجموعه چند داستان و یادداشت کوتاه است. با نام های:

علویه خانم

ولنگاری

قضیه زیر بته

فرهنگ فرهنگستان

قضیه دست بر قضا

قضیه خر دجال

قضیه نمک ترکی

***

در اینجا با علویه خانم آشنا می شوید.

علویه خانم داستان یک زن است. زنی چون میلیونها زن ایرانی از صدسال پیش تا کنون. و تصویری که هدایت از این زن به دست می دهد. زنی قلدر، بی چاک و دهن، و در عین حال و به ضرورت زمان توسری خور. زنی که از دار دنیا فقط خواهان سقفی است که با تاریک شدن هوا با مردی به نام شوهر، همسر، آقا، به درون آن بخزد و با روشن شدن هوا به کارهای خانه بپردازد. و شوهر، همسر، آقا، در بیرون از خانه و برای سیر کردن شکم و خود و خانواده، به هر دری بزند.

آنچه که در علویه خانم می گذرد قرابت چندانی با فرهنگ امروز میهنمان ندارد. نسبت به آن زمان خیلی چیزها عوض شده است. شاید در جاهایی از کتاب، خواننده ناآشنا با فرهنگ زمان داستان، کمی کند خوان بشود. هدایت قهرمانان داستان را طوری در کنار هم چیده و چفت و بست این چیدمان و تارهای تنیده شده بر روابط حاکم برآن به گونه ای ست که سرنوشت محتوم این قهرمانان را بی این که بتوانید حدس بزنید، در آن خواهید خواند. و آنگاه است که در می یابید، همه چی درست و بجاست و هیچ تغییری نمی توان در آن داد.

علویه خانم کتابی است سرشار از زندگی. یک زندگی زنده که سطر به سطرش پر است  از فرهنگ و آداب اجتماعی حاکم بر این ملک در صد سال پیش. جملات زیر که به طور تصادفی و  از دو صفحه کتاب انتخاب کرده ام،  میزان بار اصطلاحات مردمی کتاب را نشان می دهد.

گزیده ای است در این قد و قواره که این درگاه را به  تعطیلی نکشاند.

***

*به همین قبلیه حاجات رفته بودم بیرون دس به آب برسونم، رفته بودم زهرآب بریزم.

*از دهن سگ دریا نجس نمیشه! صغرا سلطان دیگه در کونشو بذاره، من اونو خوب میشناسم.

*اگه من به دادش نرسیده بودم راه کرباس محله رو گز کرده بود. بیا ثواب کن کون بچه یتیم بذار.

*امروز اینجا فردا بازار قیومت. دروغ که نمی تونم بگم. فردا تو دو وجب زمین میخوابم. بهمون جد مطهرم، زینت و طلعت جفتشون روبروم پرپر بزنن، سییاشونو سرم بکنم، …..

و جمله ای که بارها و بارها تکرار می شود و نهایت فاجعه ای است که علویه خانم مدام با آن درگیر است.

 

*اون بابای قرمساقتونم می خواس آب کمرشو توی شیکم من و عصمت سادات خالی بکنه. 

کتاب های مرتبط

1-معرفی کتاب علویه خانم در یوتیوب

2- معرفی کتاب علویه خانم در آپارات

اطلاعات بیشتر

نویسنده

صادق هدایت

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “علویه خانم( ولنگاری)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.