کلیات شمس تبریزی

50.00

تعداد:
مقایسه

توضیحات

کلیات شمس تبریزی یا دیوان کبیر، دیوان مولانا جلال الدین محمد بلخی شامل غزلها، رباعیها و ترجیع های اوست. دیوان شمس تبریزی در عُرف خاندان مولانا و سلسلهٔ مولویه در روزگاران پس از مولانا با عنوان دیوان کبیر شناخته می‌شده‌است. گویا آنچه در تداول مولویان جریان داشته‌است همان دیوان یا غزلیات بوده‌است و بعدها عنوان دیوان کبیر را بر آن اطلاق کرده‌اند. همچنین عنوان دیوان شمس تبریزی یا کلیات شمس تبریزی نیز از عنوان‌هایی است که در دوره‌های بعد بدان داده شده‌است، به اعتبار این که بخش اعظم این غزل‌ها را مولانا خطاب به شمس الدین تبریزی سروده‌است.

نسخه‌های مختصر و کامل این دیوان از قدیم نزد اهل ذوق و اصحاب خانقاه رواج داشته که به تناسب مجالس سماع معمولاً به ترتیب بحور وزنی اشعار بوده و پس از رواج چاپ هم با عنوان دیوان شمس تبریزی یا کلیات شمس تبریزی بارها و بارها در ایران و هند به چاپ رسیده‌است.

آخرین، جامع‌ترین و درست‌ترین چاپ آن با بهره‌گیری از ۱۲ نسخه قدیمی و مهم به‌ترتیب حروف قوافی [حرف آخر بیت]، توأم با ترتیب بحور هر حرف، در ده مجلد به دست بدیع الزمان فروزانفر اولین بار در فاصلهٔ سال‌های ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۵ توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شد. هفت جلد نخست از ده جلد دیوان شمس تبریزی در چاپ تصحیح‌شدهٔ فروزانفر شامل غزلیات، ترجیعات و ترکیبات و انتهای جلد هفتم فرهنگ نوادر لغات دیوان و جلد هشتم شامل رباعیات و دو جلد آخر شامل فهرستهای گوناگون دیوان کبیر است که روی هم رفته شامل ۳۶۳۶۰ بیت، و دارای ۳۲۳۰ غزل و ۱۹۹۴ رباعی و ۴۴ ترجیع است.

غزل شماره ۲۰۳۹، این غزل را مولانا در بستر بیماری خطاب به فرزند خویش سروده‌است:

رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها خواهی بیازار شاه، خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو، هم در بلا نیفتی بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده بر آب دیدهٔ ما، صد سنگ آسیا کن
خیره کشی است ما را، دارد دلی چو خارا بکشد، کسش نگوید: تدبیر خون‌بها کن
بر شاه خوب رویان واجب وفا نباشد ای زرد روی عاشق، تو صبر کن وفا کن
دردی است غیر مردن، آن را دوا نباشد پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن
در خواب دوش پیری، در کوی عشق دیدم با دست اشارتم کرد، که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره، عشق است چون زمرد از برق آن زمرد، هین دفع اژدها کن
بس کن که بی‌خودم من، ور تو هنر فزایی تاریخ بوعلی گو، تنبیه بوالعلا کن

دیوان شمس، دیوان کبیر یا کلیات شمس تبریزی دیگر نام های این اثر شاهکار مولانا جلال الدین محمد بلخی هستند.

دیوان شمس تبریزی نام اثری بی نظیر از خالق مثنوی معنوی، یعنی مولانا جلال الدین محمد  بلخی است. علت نام گذاری این کتاب این است که مولانا به شدت تحت تاثیر شمس تبریزی بوده و بیشتر اشعار این کتاب را خطاب به وی سروده.

شاید برایتان جالب باشد که بدانید شمس تبریزی شخصیت علمی معروفی نبوده، و اگر به سبب برکت عشق مولوی به وی نبود شاید هرگز نامی از وی باقی نمی ماند. هنوز هم برای بسیاری از محققان سوال است. که مولانا چه در شمس دید که اینگونه سرسپرده وی شد؟

اما هرچه که بوده مولانا همواره خود را مرید شمس تبریزی می دانسته.

شعر زبان احساس است. اغلب با خواندن شعری، عواطفی در ما برانگیخته می شود که می تواند از جنس عواطف شاعر باشد و به این ترتیب میان شاعر و خواننده همبستگی ایجاد شود. وقتی انسانی دچار رنج و الم روحی می شود به هر وسیله ای تلاش می کند تا این غم را ابراز کرده و راهی برای اظهارش بیابد. راه مولانا شعر بود. دور افتادن از دوست و مراد همیشگی اش، شمس تبریزی، او را چنان واله و سرگشته کرد که وی را زبان دیگری برای ابراز این شیفتگی نبود. لذا طرب انگیخت و غزل سرود و غزلیاتش را به مقصد دوست روان ساخت.

موسیقی تند غزل های مولوی در دیوان شمس، یادآور مجالس سماع است و استفاده ی او از واژه های عامه، نوعی سنت شکنی در ادبیات رسمی دوران خویش محسوب می شود. به این ترتیب مولوی سعی دارد تا قضاوت شعر را به عهده ی مردم عامه بگذارد، چرا که مخاطب اصلی شعر او، هر انسان آزاده ایست که شیفته ی چیزی در این جهان است. خواه آن هستی و نیستی باشد، خواه خود و خدا. خواه زیبایی و عشق باشد، خواه آزادی و اختیار. تمامی این مفاهیم در سایه ی ملاطفات شمس تبریزی در جان شیفته ی مولانا برانگیخته شد و با هجرت او، این آتشفشان عشق خروشیدن گرفت و هر کدام از گدازه هایش غزلی شد بر دیوان شمس تبریزی.

تخیل مولانا در این دیوان مرز ندارد و از هر عنصری برای به تصویر کشیدن عظمت و کبریای جهان بینی اش استفاده می کند. نسخه ی آسان خوان دیوان شمس، با علامت گذاری و معنای واژگان سخت، خوانندگان را در برقراری بهتر ارتباط با اسرار این گنج جاویدان مولوی یاری می کند.

قسمت هایی از کتاب دیوان شمس تبریزی

سیر نگشت جان من بس مکن و مگو که بس/ گر چه ملول گشته ای کم نزنی ز هیچ کس/ چونک رسول از قنق گشت ملول و شد ترش/ ناصح ایزدی ورا کرد عتاب در عبس/ گر نکنی موافقت درد دلی بگیردت/ همنفسی خوش است

خوش هین مگریز یک نفس/ ذوق گرفت هر چه او پخت میان جنس خود/ ما بپزیم هم به هم ما نه کمیم از عدس/ من نبرم ز سرخوشان خاصه از این شکرکشان/ مرگ بود فراقشان مرگ که را بود هوس/ دوش حریف مست من داد سبو به دست من/ بشکنم آن سبوی را بر سر نفس مرتبس/ نفس ضعیف معده را من نکنم حریف خود/ زانک خدوک می شود خوان مرا از این مگس/ من پس و پیش ننگرم پرده شرم بردرم/ زانک کمند سکر می می کشدم ز پیش و پس/ خوش سحری که روی او باشد آفتاب ما/ شاد شبی که باشد او بر سر کوی دل عسس/ آمد عشق چاشتی شکل طبیب پیش من/ دست نهاد بر رگم گفت ضعیف شد مجس/ گفت کباب خور پی قوت دل بگفتمش/ دل همگی کباب شد سوی شراب ران فرس/ گفت شراب اگر خوری از کف هر خسی مخور/ باده منت دهم گزین صاف شده ز خاک و خس/ گفتم اگر بیابمت من چه کنم شراب را/ نیست روا تیممی بر لب نیل و بر ارس/ خامش باش ای سقا کاین فرس الحیات تو/ آب حیات می کشد بازگشا از او جرس/ آب حیات از شرف خود نرسد به هر خلف/ زین سببست مختفی آب حیات در غلس

جلال الدین محمد بلخی معروف به مولانا، مولوی و رومی، زاده ی 15 مهر 586 و درگذشته ی 4 دی 652 هجری شمسی، از مشهورترین و تأثیرگذارترین شاعران ایرانی است.جلال الدین محمد بلخی در بلخ زاده شد. پدر او مولانا محمد بن حسین، خطیبی معروف به بهاءالدین ولد و سلطان العلما، از بزرگان صوفیه و مردی عارف بود و نسبت خرقه ی او به احمد غزالی می رسید. وی در عرفان و سلوک سابقه ای دیرین داشت و چون اهل بحث و جدال نبود و دانش و معرفت حقیقی را در سلوک باطنی می دانست نه در مباحثات و مناقشات کلامی و لفظی، پرچمداران کلام و…

کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب در یوتیوب

2- معرفی کتاب  در آپارات

 

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کلیات شمس تبریزی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.