هزار خورشید تابان

17.00

عنوان: هزار خورشید تابان

نویسنده: خالد حسینی

مترجم: محمدرضا کمالی

ناشر: آلوس

موضوع: رمان افغانستان

رده سنی: بزرگسال

 

تعداد:
مقایسه

توضیحات

معرفی کتاب هزار خورشید تابان اثر خالد حسینی

کتاب هزار خورشید تابان A Thousand Splendid Suns توسط خالد حسینی نوشته شده‌است. این کتاب در سال 2007 در آمریکا به چاپ رسید. کتاب هزار خورشید تابان به مدت دو هفته در صدر پرفروش‌ترین کتاب‌های آمریکایی قرار داشت.

کتاب هزار خورشید تابان

زنان نیمی از جمعیت کل جهان را تشکیل می‌دهند. اما علی‌رغم تلاش‌های شبانه روزی فعالان حقوق زنان، هنوز کشورهای بسیاری با مرد سالاری باعث آسیب‌های بسیاری بروی زنان می‌شوند. از دامان زنان، مردان برمی‌آیند. اما همین مردان، زنان را ضعیف و جنس دوم می‌انگارند. در نهایت این تابو در تمام کره زمین شکسته شده و آزادی و برابری برای همه زنان بدست می‌آید.

«هزار خورشید تابان»

 این کتاب از طرف نویسنده به دو فرزندش و تمامی زنان آسیب دیده‌ی افغانستان هدیه شده‌است. در تمامی آثار خالد حسینی به ویژه کتاب هزار خورشید تابان علاقه وی به وطنش یعنی افغانستان دیده می‌شود. این کتاب به موضوعات بسیاری می‌پردازد. اما نسبت به دیگر آثار او نگاه زنانه‌تری دارد. به گفته نویسنده خالد حسینی نام این کتاب از شعری از صائب تبریزی گرفته شده‌است.

«خوشا عشرت‌سرای کابل و دامان کهساران         که ناخن بر رگ گل می‌زند مژگان هر خارش

حساب مه جبینان لب بامش که می‌داند؟           دو صد «خورشیدرو» افتاد در هر پای دارش»

نام این کتاب از عبارت «دو صد خورشیدرو» گرفته شده‌است. کتاب «هزار خورشید تابان» تاکنون در ایران بارها و بارها ترجمه شده‌است. نام این کتاب توسط برخی مترجمان «هزار خورشید درخشان» و «هزار خورشید تابان» ترجمه شده‌است. این کتاب برای اولین بار در سال 1386 توسط بیتا کاظمی به نام «هزار خورشید درخشان» و توسط مهدی غبرایی در همان سال به نام «هزار خورشید تابان» به ترجمه رسید. این کتاب داستان خود را در چهار فصل روایت می‌کند.

داستان کتاب هزار خورشید تابان، درمورد زندگی دو زن به نام لیلا و مریم است. در ابتدا داستان زندگی هرکدام از آن‌ها را به اختصار توصیف می‌کند. اما در واقع زندگی این دو زن در کشور آشوب زده‌ی افغانستان به هم گره خورده‌است.

مریم زمانی که دختر کوچکی بود از مادرش بسیار واژه «حرامی را می‌شنید». اما در آن سال‌ها او هرگز معنی این واژه را نمی‌دانست. ننه، یعنی مادر مریم در یک خانه بسیار بزرگ و اعیایی خدمتکار بود. اما صاحب خانه که مردی هوس‌باز و زن‌بار بود. با وعده‌های پوچ ننه را درگیر منجلاب هوس بازی‌هایش کرده بود. جلیل سه زن شرعی داشت.

زمانی که همسرانش متوجه شدند که ننه از جلیل باردار است، او را از خانه بیرون کردند. در نهایت جلیل نیز به همگان گفته بود که آن زن او را فریب داده‌است. به دلیل این بی‌ابرویی بزرگ ننه و مریم مجبور شدند که به کلبه کوچکی در یک روستا نزدیک هرات بیایند. جلیل هرازگاهی به مریم و ننه سر می‌زد.

اما هیچ خوش نداشت که کسی بفهمند مریم دختر اوست. کتاب هزار خورشید تابان با روایت داستان زندگی لیلا و مریم، به زندگی پر درد و رنج زنان افغانستان اشاره می‌کند. او در این داستان انتقاد بسیار محکمی نسبت به جامعه مردسالار این کشور دارد.

درباره‌ی «خالد حسینی» نویسنده کتاب «هزار خورشید تابان»

خالد حسینی در چهارمین روز از ماه مارس 1965 چشم به جهان گشود. او زاده‌ی شهر کابل در افغانستان است. پدر این نویسنده تاجیک و مادرش پشتو بود. خالد حسینی در سال 1976 به واسطه‌ی کار پدرش در وزارت خارجه، همراه خانواده به پاریس سفر کرد.

در سال 1980 به دلیل کودتای کمونیستی که در افغانستان رخ داد، پدرش از سمت خود برکنار شد. به همین دلیل خانواده حسینی مجبور به نقل مکان به آمریکا شدند. آن‌ها در همان سال به طور رسمی ساکن سن خوزه شدند. او پس از استقرار وارد دانشگاه شد.

خالد حسینی فارغ التحصیل رشته‌ی زیست شناسی از دانشگاه سانتاکلارا است. به علاوه در سال 1993 در رشته‌ی پزشکی از دانشگاه پزشکی سن دیگو فارغ التحصیل شد. او یکی از کسانی بود که در جهت کمک به مردم آسیب دیده ، تلاش می‌کرد. خالد حسینی در سال 2006 از طرف سازمان ملل به عنوان سفیر حسن نیت در افغانستان انتخاب شد. به علاوه او در سال 2007 «بنیاد خالد حسینی» را به کمک مردم افغانستان تاسیس کرد.

شهره خالد حسینی نه فقط با کمک به مردم، بلکه به خاطر نوشتن داستان‌ها و رمان‌هایش بود. خالد حسینی در سال 2001 زمانی که در حال گذراندن دوره کارآموزی در بیمارستان بود، اولین رمان خود را با نام «بادبادک» نوشت. این کتاب نام او را به تمامی مردم جهان شناساند. این کتاب به طور رسمی در سال 2003 در آمریکا منتشر شد.

کتاب بادبادک به فروش بسیار خوبی در آمریکا و اروپا دست یافت. به علاوه در همان سال به عنوان یکی از سه کتاب پرفروش سال تبدیل شد. رمان بادبادک تاکنون به چهل و هشت زبان زنده دنیا ترجمه شده‌است. این کتاب با صدای خود خالد حسینی به صورت کتاب صوتی نیز منتشر شد. به علاوه در دسامبر سال 2007 فیلم سینمایی به همین نام ساخته شد. کتاب هزار خورشید تابان، دومین اثر این نویسنده است.

این کتاب برای سه هفته متوالی به عنوان پرفروش‌ترین کتاب ادبیات داستانی در آمریکا برگزیده شد. از آثار این نویسنده می‌توان به و کوهستان به طنین آمد، نیایش دریا، بادبادک باز، پژواک کوهستان و … اشاره کرد. خالد حسینی یک میهن پرست واقعی است. او علاقه و توجه خاصی به مردم کشورش دارد.

بخشی از کتاب «هزار خورشید تابان»

طارق مرتب دچار سردرد می‌شد.

بعضی شب‌ها لیلا از خواب بیدا می‌شد و او را می‌دید که لبه‌ی تخت نشسته و زیر پیرهن خود را روی سرش کشیده و همین طور خودش را عقب و جلو می‌برد. می‌گفت سردردها از همان دورانی که در باغ نصیر بوده‌اند شروع شده و بعداً در زندان بدتر شده بود. گاهی اوقات آنقدر شدید می‌شد که استفراغ می‌کرد و بینایی یک چشمش را موقتا از دست می‌داد. می‌گفت انگار یک کارد قصابی را توی شقیقه‌اش فرو می‌کنند و آن را توی مغزش می‌چرخانند و از طرف دیگر سرش بیرون می‌کشند.

«وقتی که سردرد تازه شروع شده. توی دهنم طعم فلز حس می‌کنم.»

گاهی اوقات لیلا پارچه‌ای را خیس می‌کرد و روی پیشانی او می‌گذاشت که کمی درد را تسکین می‌داد. قرص‌های سفید کوچکی را که دکتر سعید به او داده بود کمی موّثر بود. اما بعضی شب‌ها سردرد چنان او را فلج می‌کرد که فقط می‌نشست و سرش را می‌گرفت و ناله می‌کرد. چشم‌هایش کاسه‌ی خون می‌شد و آب دماغش راه می‌افتاد. در چنین مواقعی لیلا کنارش می‌نشست، پشت گردنش را مالش می‌داد.

دست‌هایش را دردست می‌گرفت و سردی حلقه‌ی ازدواج طارق را در کف دست خود حس می‌کرد. همان روز که به موری رسیدند با هم ازدواج کردند. وقتی که طارق گفت که ازدواج می‌کنند. خیال سعید از این بابت آسوده شد.

او دلش نمی‌خواست اقامت زوجی که با هم ازدواج نکرده‌اند در هتل او مشکل به وجود بیاورد. شکل و قیافه‌ی سعید اصلاً آن طور که لیلا تجسم می‌کرد نبود. صورتی تپل و چشم‌هایی به اندازه‌ی نخود و سبیلی جوگندمی داشت که نوک آن‌ها را تاب می‌داد و تیزمی کرد. موهایی نیز خاکستری داشت که به عقب شانه می‌کرد.

مردی با نزاکت، مهربان و باوقار بود که خیلی سنجیده سخن می‌گفت. سعید بود که طارق را به گوشه‌ای کشید و مقداری پول به او داد. طارق قبول نمی‌کرد ولی سعید به زور به او داد. بعد طارق به بازار رفت و با دو تا حلقه‌ی ازدواج نازک برگشت. سعید همچنین یکی از دوستانش و ملا را آن شب برای اجرای مراسم عقد آورد و بعد از آن که بچه‌ها برای خواب رفتند، صیفه ی عقد جاری شد.

کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب هزار خورشید تابان در یوتیوب

2- معرفی کتاب هزار خورشید تابان در آپارات

اطلاعات بیشتر

نویسنده

خالد حسینی

مترجم

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “هزار خورشید تابان”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.