بیرون در

9.00

عنوان: بیرون در

نویسنده: محمد دولت آبادی

ناشر: چشمه

موضوع: داستان فارسی

رده ی سنی: بزرگسال

جلد: شومیز

تعداد صفحه: 143

تعداد:
مقایسه

توضیحات

معرفی کتاب بیرون در اثر محمود دولت آبادی

بیرون در رمانی نفس‌گیر از محمود دولت‌آبادی است که به تازگی – در نمایشگاه کتاب ۹۸ – منتشر شده است. چاپ اول این رمان در بهار ۹۸ با تیراژ بیست هزار نسخه منتشر شده است.

 

دولت‌آبادی، متولد ۱۳۱۹ در روستای دولت‌آباد سبزوار است. معروف‌ترین اثر وی رمان بلندِ ده‌جلدیِ «کلیدر» است که بیش از ده سال وقت خود را صرف نوشتن آن کرد و تاکنون به چندین زبان مختلف ترجمه شده و همین باعث‌ شهرت جهانی وی شده است. از دیگر آثار مشهور این نویسنده می‌توان به کتاب جای خالی سلوچ اشاره کرد.

پی دی اف کتاب بیرون در

پشت جلد رمان بیرون در آمده است:

 

این هم صبح. صبح آمد و روشنایی پهن شد روی درودیوار حیاطی که یک لنگه از در قدیمی فلزی‌اش کج – همچنان کج نیمه‌باز بود – انگار که باقی مانده بود نیمه‌باز چنان که لنگه‌ی سنگینِ در خودش را فروانداخته بود و نیمی از لبه‌ی پایینی‌اش گیر کرده بود توی زمین و خیلی زور می‌خواست که آن را از زمین جدا کنی و بکوشی چفت‌وجفتش کنی به لنگه‌ی سالم ایستاده که آن لنگه هم در جای خود خشک شده بود و ده سانتی خاک‌وگل خشکیده آن را توی خودش قالب گرفته، بی‌نیاز انگار به بازوبسته شدن.

 

از جمله آثار محمود دولت‌آبادی:

 

کتاب جای خالی سلوچ

کتاب نون نوشتن

کتاب بنی‌آدم

کتاب سلوک

کتاب بیرون در

راوی کتاب بیرون در زنی به نام آفاق است که در ابتدای کتاب در خانه‌ای، تنها رها می‌شود. آفاق در تلاش برای درک وضعیت خود به این موضوع می‌پردازد که چطور به اینجا رسیده است و چرا مردی که کمی پیش با او آشنا شده، تنهایش گذاشت. کتاب با شرح همین آشنایی عجیب آغاز می‌شود. آشنایی آفاق با مردی که تا قبل از این هیچ برخوردی با او نداشته و حتی اسم همدیگر را هم نمی‌دانند اما به شکل ناخودآگاه به هم اعتماد دارند.

 

ما حتی نام یکدیگر را نپرسیده بودیم. نه او از من پرسید و نه من از او؛ و دوتا آدم که هیچ‌چیزی از یکدیگر نمی‌دانستند در پیاده‌رویی قدم برمی‌داشتند که احتمالا آن دو برای نخستین ‌بار بود که از آن‌ها عبور می‌کردند – عبور می‌کردیم. (کتاب بیرون در – صفحه ۱۰)

 

تلاش آفاق و درگیری‌های ذهنی او در همان ابتدای کتاب برای پیدا کردن خودش و وضعیتی که در آن قرار دارد شما را به خود جذب می‌کند و شما هم به عنوان کسی که تازه از این آشنایی خبردار شده‌اید، دوست دارید ماجرا را بدانید. رفته‌رفته متوجه می‌شویم که آفاق یک فعال سیاسی است که مدتی را هم در زندان گذرانده و اکنون در این روزهای پیش از انقلاب درگیر ماجرایی شده است باید از آن پرده بردارد.

 

در کنار جستجوی آفاق برای پیدا کردن این مرد مرموز، راوی ما را کم‌کم وارد زندگی خودش می‌کند. زندگی‌ای که در آن شوهر آفاق کشته شده و او اکنون همراه با مادرش زندگی می‌کند. کمبودها و محدودیت‌های زندگی او را می‌بینیم و از همه مهمتر تلاش جسورانه‌اش برای کشف حقیقت را شاهد هستیم.

 

رمان بیرون در به اعتقاد من یک رمان سخت‌خوان محسوب می‌شود. رمانی که نفس شما را می‌گیرد و اجازه استراحت نمی‌دهد. در کتاب به ندرت جایی برای ایستادن و کنار گذاشتن کتاب وجود دارد چرا که کتاب به شکل یک تکه روایت می‌شود. پشت سر هم بدون اینکه داستان توقف داشته باشد. کتاب حتی فصل بندی هم ندارد.

 

پیشنهاد می‌کنم اگر تا به حال از محمود دولت‌آبادی کتابی نخوانده‌اید، با کتابی مانند جای خالی سلوچ شروع کنید و در ابتدا سراغ این کتاب نروید. در این کتاب شما ناگهان وسط یک حادثه پرت می‌شوید و باید تکه‌های پازل را در کنار هم قرار دهید تا به کلیت داستان پی ببرید و این موضوع، شاید برای خواننده‌ای که تازه‌کار باشد، سخت و خارج از حوصله باشد.

 

کتاب بیرون در

 

جملاتی از کتاب بیرون در

نگاه به بازگشتِ او داشتن در تاریکی که نمی‌توانست اسمش انتظار باشد! (کتاب بیرون در – صفحه ۷)

 

نگاهش به دست و فنجان نبود اصلا. پس در کدام لحظه متوجه وجود بی‌هدف من شده بود که تا غافل شدم از نگریستن به او، ناگهان دیدمش ایستاده مقابل میزی که من نشسته بودم و می‌پرسید: «اجازه می‌دهید من میز را حساب کنم؟» نمی‌دانم چه شد – انگار افسون شده باشم سکوت کردم و احتمالا نگاهم پایین آمد و در سکوت ماندم. (کتاب بیرون در – صفحه ۹)

 

حسی پیدا در چشم و چهره – یا واکنشی از سوی پیری انگار برساخته از جنس چوب‌تنه‌ی درختِ سال‌خوردِ گلابی، که خوب می‌فهمیش اگر عمری گذرانیده باشی در مسیر آن یک نهال گلابیِ از جوانی به پیری‌رسیده. در سال‌خوردگیِ سالیان، چوب‌شاخه‌های آن چیزی بیش از خشکی و خاموشی‌اند – ناممکن – بخشیده شاه‌میوه‌ی خود را سال به سالیان، و اکنون ایستاده است پیرانه‌سر با جای‌جای گره در تنه‌ای که هرگز فربه نبوده است و نیست، و بس سماجتی مقتدر به تو می‌نماید بی‌طلبِ دستی به نوازش، که اگر چنان کنی زخم می‌زندت و دورت می‌کند از پیرامون خود، و تو گویی که به انتظار تبر باقی مانده است فقط. (کتاب بیرون در – صفحه ۲۵)

 

همیشه مکتوم مانده است نگاه مادران وقتی رفتن فرزندشان را بدرقه می‌کنند و نشده بیان شود که درون‌شان چه می‌گذرد، خاصه اگر فرزند سالیانی را هم در زندان گذرانیده باشد و هنوز هم پی‌گیر باشد با عبارتِ «ما به امید این‌چنین روزهایی بوده‌ایم، مامان!» بله؛ و پیدا بود که گیرودارها بدان شکل‌های پیشین پایان یافته؛ اما نگرانی مادر چه؟ (کتاب بیرون در – صفحه ۲۷)

 

ماجرای بین زن‌ومردی نوآشنا، آن هم در میان‌سالی، نمی‌تواند بی‌گرفتاری پیش برود. (کتاب بیرون در – صفحه ۴۲)

 

واژگان در شرح سکوت آدم‌ها چه‌قدر اندک و چه مایه بی‌بضاعت‌اند. (کتاب بیرون در – صفحه ۴۷)

 

انسان نسبت به برخی کسان حساسیت پیدا می‌کند. خاصه وقتی آن کسان، کسی شده باشد به دو گوش و دو چشمِ سمج که تمام به زیروبالای زندگی آدم نگاه می‌کند – صرف نظر از زخم‌زبان و کتره‌کنایه‌هایش. اگر علاقه‌ی بی‌نسبتِ یک‌سویه‌ای هم پا در میان داشته باشد، ببین چه عسل – خربزه‌ای دست درهم می‌پیچند و چه قلنج نفرتی را درون تو می‌کارند. (کتاب بیرون در – صفحه ۵۳)

 

در آن ساعت از شب خلوتی کوچه حس شد. این بود که آفاق پا تند کرده می‌رفت تا از شکن کوچه بپیچد که راست می‌رفت طرف در آپارتمان ایلاد و دو مرد را دید که از سر کوچه، آن‌جا که به خیابان می‌رسید، وارد کوچه شدند و هم‌زمان با رسیدن زن پشت در آپارتمان، آن دو مرد هم رسیدند. (کتاب بیرون در – صفحه ۹۷)

 

«باز خودمان شدیم مامان ملوک. باز خودمان دوتایی. من و خودت. تنهای تنها. درِ خانه را روی هیچ بنی‌بشری باز نمی‌کنیم!» در چنان احوالی ملوک چندان دچار سرشاریِ عواطف مادری و غوغای درونی دخترش شده بود که نتوانست بغض بگشاید و به زبان بیاورد آن مشکلی را که به مغزش چسبیده بود، مثل تکه‌ای ته‌دیگ. (کتاب بیرون در – صفحه ۱۴۳)

 

کتاب های مرتبط

1-معرفی کتاب بیرون در در یوتیوب

2- معرفی کتاب بیرون در در آپارات

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بیرون در”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.