بند محکومین

16.00

عنوان: بند محکومین

نویسنده: کیهان خنجانی

ناشر: چشمه

موضوع: داستان فارسی

رده ی سنی: بزرگسال

جلد: شومیز

تعداد صفحه: 227 ص

تعداد:
مقایسه

توضیحات

بند محکومین یکی از درخشان‌ترین آثار کیهان خانجانی است که توانست جوایز زیادی را برای این نویسنده به ارمغان بیاورد.

بند محکومین توانست عنوان بهترین رمان ایرانی سال را در هفتمین جشنواره مجله‌ی تجربه و بهترین رمان سال ۱۳۹۶ را به انتخاب جایزه‌ی احمد محمود را به خود اختصاص دهد.

«یک شب در بند محکومین مرد باز شد و یک دختر را انداختند درونش.»

پیمان خانجانی داستان بند محکومین را با یک طوفان غیرمنتظره آغاز می‌کند. این کتاب، روایت‌گر زندگی انسان‌های عادی و روزمره‌ای که با آن‌ها برخورد می‌کنید، نیست.

بلکه داستانی است از ماجرای آدم‌های تبهکاری که با شخصیت‌های گوناگونشان در زندان لاکان در شهر رشت گرد هم آمده‌اند.

اگرچه دور از ذهن به نظر می‌رسد اما نمی‌توان به‌سادگی از داستان‌های عاشقانه‌ای که در این کتاب جریان دارد عبور کرد.

درواقع این کتاب علیرغم ظاهر خشن و موقعیت عجیبش در نهایت کتابی عاشقانه است.

اگرچه ممکن است این عشق و جنس آن برای خواننده‌ی درستکار و روزمره‌ی عادی غیرمنطقی و در مواردی جنون‌آمیز به چشم بیاید.

 

نثر کتاب بند محکومین

یکی از ویژگی‌های این کتاب که آن را به یک اثر شاخص تبدیل می‌کند ادبیات کیهان خانجانی است. زبان داستان بند محکومین کاملا با فضای زندان مطابقت دارد.

کتاب در مکالمه‌ها و توصیفات از زبان محاوره استفاده می‌کند.

استفاده از گویش گیلکی و ضرب‌المثل‌های مختص به این منطقه به همراه زبان طنز و تلخ و اصطلاحات بعضاً من‌درآوردی عواملی هستند که زبان این کتاب را متمایز می‌کنند.

تمام این عوامل متاثر از زندان لاکان در شهر رشت به عنوان مکان جغرافیایی داستان است.

خلاصه کتاب بند محکومین

زندان لاکان در منطقه‌ی لاکان شهر رشت واقع شده است. آن‌طور که کیهان خانجانی در کتاب بند محکومین روایت می‌کند این زندان 25 اتاق و ظرفیت 250 زندانی دارد.

کتاب بند محکومین، سرگذشت 13 زندانی از اتاق‌های 3 و 9 این زندان را به تصویر می‌کشد.

در طول داستان با روایت قصه‌ی زندگی این سیزده زندانی به‌تدریج دلیل محبوس شدن و کنار هم قرار گرفتن‌ آن‌ها مشخص می‌شود.

در فصل اول کتاب بند محکومین، نویسنده مخاطب را با روند کلی داستان و شخصیت‌های آن آشنا می‌کند.

راوی داستان امیلیو زاپاتا نام دارد که پس از معرفی خود و ماجرای به زندان افتادنش، تک تک زندانیانی که با آن‌ها ارتباط یا برخوردی دارد را معرفی می‌کند.

به‌طور کلی در داستان دو ریتم متفاوت وجود دارد که در یکی از آن‌ها زاپاتا به معرفی شخصیت جدید و تازه وارد می‌پردازد و در خط داستانی دوم کنش‌ها و رفتار‌هایی که زاپاتا در تعامل با این شخصیت‌های جدید دارد روایت می‌شود.

اولین جمله‌ای که در معرفی هر شخصیت داستان گفته می‌شود جمله‌ای است که سریع و خبری خواننده را در جریان عشق‌های زندگی آن شخصیت قرار می‌دهد و مخاطب را با پیچیدگی و روحیات آن آشنا می‌کند.

 

سبک کتاب بند محکومین

داستان بند محکومین به دلیل چندخطی بودن و تلفیق روایت‌های گذشته و حال محکومین، نقاط اوج بسیاری را تجربه می‌‌کند.

نویسنده در تمامی اثر با ریتمی بسیار سریع خواننده را در معرض اطلاعات و حوادث گوناگون و شخصیت‌های متفاوت قرار می‌دهد.

به‌عنوان نمونه پیش از آن‌که تکلیف همه‌ی شخصیت‌های داستان را مشخص کند یک وصله‌ی ناجور را وارد داستان می‌کند: دختری که او را در زندان مردانه جای داده‌اند.

به‌تدریج و تا انتهای داستان، گره‌ی شخصیت‌های داستان با ارتباطات و رفتار‌هایی که در قبال این دختر تازه‌وارد دارند گشوده می‌شود.

پی دی اف کتاب بند محکومین

یک داستان عاشقانه در بند محکومین

اگر چه در این کتاب با زندان و مجرمین خطرناکی روبه‌رو می‌شویم اما نمی‌توان از داستان‌های عاشقانه‌ای که در کتاب جریان دارد، به‌سادگی بگذریم.

عشق و تجربه‌ی آن، برای همه‌ی آدم‌ها رنگ و شکل متفاوتی دارد شاید معنای عشق در آدم‌هایی که شبیه به هم زندگی می‌کنند قابل درک و قابل همذات‌پنداری باشد اما تصوری که خواننده‌ی عادی از عشق یک تبهکار زندانی و جنس آن دارد بسیار غریبه و دور از ذهن است.

توانایی کیهان خانجانی در نگارش حکایت‌های عشق و احساسات تبهکاران زندانی نشان از قدرت تصور و خیال‌پردازی قلم او دارد.

گذشته از آن قرار گرفتن همین آدم‌ها در یک شرایط غیرعادی و واکنش‌هایشان به این موقعیت مرحله‌ی بالاتری از تصور و شناخت شخصیت را به نمایش می‌گذارد.

مشخص است که خانجانی برای انجام این کار لازم بوده است که شخصیت‌های داستانش را به‌خوبی بشناسد، احساسات آن‌ها را درک کند و با برداشتی صحیح از هویت ایشان آن‌ها را در موقعیتی غیرطبیعی قرار دهد.

بند محکومین داستان زندگی طبقه‌ی بزهکار جامعه است.

افرادی که امیدی به فردای بهتر ندارند و کسی برای نجات آنها در این شرایط تلاشی نمی‌کند.

نویسنده در این کتاب سعی می‌کند به شکل غیرمستقیم به مشکلات اجتماعی و اقتصادی که گریبانگیر این طبقه است اشاره کند.

 

درباره نویسنده

کیهان خانجانی نویسنده ایرانی در 2 خرداد سال 1352در شهر رشت متولد شد. او که از دوران دبیرستان به ادبیات علاقه‌مند بود، با انتشار نخستین داستان کوتاهش با نام رخش فعالیت‌های هنری خود را در سال 1371 آغاز کرد.

یکی از افراد تاثیر گذار در زندگی خانجانی نصرت رحمانی (شاعر معاصر) بود که در رشت زندگی می‌کرد.

اولین کتاب او مجموعه داستانی با نام سپیدرود زیر سه و سه پل است که در سال 1383 توسط نشر فرهنگ ایلیا به چاپ رسید.

از دیگر آثار کیهان خانجانی می‌توان به کاتبان روایت چندم (مجموعه‌ای از مقالات که ساختار قصه های قرآنی را مورد بررسی قرار می‌دهد از احمد بیگدلی، ابوالفضل حری، محمد حسینی، ابوتراب خسروی و…)، کتابتِ روایت (درس گفتارهای داستان)، داستان بلند بند محکومین و مجموعه یحیی زاینده رود اشاره کرد.

 

کیهان خانجانی علاوه بر نویسندگی، در گیلان و تهران کارگاه‌های آموزش نویسندگی برگزار می‌کند. او یک مجموعه داستان 25 جلدی با نام “کانون داستان چهارشنبه رشت” را منتشر کرده است.

 

جوایز و افتخارات

اولین اثر خانجانی با عنوان سپیدرود زیر سی‌وسه پل در ششمین دوره جایزه ادبی مهرگان عنوان “تقدیر شده بهترین مجموعه سال” را از آن خود کرد.

علاوه بر آن نامزد بهترین مجموعه داستان سال در پنجمین دوره جایزه بنیاد گلشیری شد.

 

 

 

در بخشی از کتاب بند محکومین می‌خوانیم:

عشق سیاسیاسیا پرستار کردی بود که دوره‌ی درسش را در پورسیناء بیمارستان طرف قرارداد زندان می‌گذراند.

چرا میان آن همه پرستار عاشق آن یکی شده بود؟ می گفتند چون همچو دختری از همچو دیاری، جرئت و جربزه‌ی فراری دادنش را داشت.

زیر هجده سال آمد محکومین و از همان اول دنبال فرار. از بس به هر بهانه فرار کرده بود یا اعزام شده بود بیمارستان، می گفتند عشق پرستار کرد به دلش افتاده.

از بچگی و سوختن صورتش، عاشق پرستارها بود. دیگر حناش برای درمانگاه زندان رنگ نداشت.

همه می‌گفتند اسباب برای سیاسیاسیا بهانه است. حاضر است گردنش را بزنند اعزام بشود پرستار کرد برايش بخیه بکند. سابقه‌اش با صد من صابون پاک نمی شد.

آدمی مثل سیاسیاسیا خلاف کار نشود چه بشود؟ پدرخانه؟ حتم مادر خانه تا آخر عمر باید رو به یک طرف صورت او بخوابد.

از بچگی نصف صورتش گوشت اضافه داشته. خانواده اش پول و سواد نداشته دوا و درمانش نکرده. از بس که در مدرسه خجالت می‌کشید بیشتر از یک کلاس نخوانده، کار و باری برایش راست و ریست نشده، هیچ دختری حتی فحشش نداده.

هم اسمش سیاه بود. هم دلش سیاه بود. هم عقلش سیاه بود؛ می شود سه بارسیا.

مدل حالش دماغی؛ دوا را می‌زد دماغ. کریس و تل را آب می‌کرد می‌زد دماغ، قرص را می‌سابید می‌زد دماغ، مناره؟ چه ایراد دارد، می‌زد دماغ؛ حرفش نمی‌زدی پرستار را می‌زد دماغ.

به خاطر او، صبح تا شب مثل فیلم‌ها دنبال نقشه‌ی فرار بود.

کتاب های مرتبط

1-معرفی کتاب بند محکومین در یوتیوب

2- معرفی کتاب بند محکومین در آپارات

اطلاعات بیشتر

نویسنده

کیهان خنجانی

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بند محکومین”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.