بانوی دریاچه آبی

8.10

عنوان: بانوی دریاچه ی آبی

نویسنده: حسن شعله سعدی

ناشر: بازتاب فرهنگ

موضوع: شعر فارسی

رده سنی: بزرگسال

تعداد صفحات: ۱۲۸

تعداد:
مقایسه
دسته:

توضیحات

بانوی دریاچه ابی  نیز مجموعه ای از اشعار شاعر است که درسال 96 چاپ و منتشر شده است.81شعر بلند و کوتا درقالب های مختلف،محتوای این کتاب را تشکیل می دهد.

اشعار این کتاب نیز حال و هوای کتاب من و تنهائی را دارند.دراین کتاب عشق مفرط شاعر به شیراز اولین غزل را به رخ می کشد

عید آمد و بهار و و دلم باز عاشق است

تنها نه من،که جمله شیراز عاشق است

پروانه با زبانه آتش گرفته انس

هر مرغ بال بسته،به پرواز عاشق است

حتی نسیم عاشق بن بست کوچه هاست

مستی که سردهد،سحر آواز عاشق است

این عشق نیست عین جنونی است بی دلیل

هرکس که گشت ساکن شیراز عاشق است

 

 

 

2 – بانوی دریاچه آبی

این کتاب مشتمل بر81 قطعه شعر است که درسال 1395 چاپ و منتشر گردیده است.دراین اشعلر ،شاعر طیف وسیعی از مسائل فردی،اجتماعی،عاطفی و نهایتاسیاسی را در بر می گیرد.شاعر در این مجموعه همچنان از تنهایی خود و بشر رنج می برد و به هر مناسبتی آن را گوشزد می کند.عدالت خواهی از مهمترین کارکرد های اوست که الزاما رنگ سیاه سیاست به خود می گیرد.به این قطعه کوتاه توجه کنید:

مبارک باد آن لحظه

که از بام فلک فریاد برخیزد:

ستم دیگر نمی پاید

مبارک باد آن لحظه

که ظالم از سرای خویش بگریزد!

موذن بانگ بردارد:

که او دیگر نمی آید

سقوط ستمگر از نظر شاعر اختصاص به شخص خاص یا کشور خاصی ندارد.شاعر دعا می کند که هرکجای عالم ستمگری زندگی می کندچنان درناامنی گرفتار اید که از سرای خود بگریزد و از ترس جان خود باز نگردد.

او همچنین از قوانینی که نقش منفی ایفاء می کنند گلایه دارد. معمولا قوانین برای اجرای عدالت وضع و اجرامی شوند اما درجهان امروز و دراکثر موارد ستمگر را حمایت و ستم دیده را نابود می کند. به این قطعه نیز توجه کنید:

 

این روزگار باهمه بیداد می کند

مظلوم را اسیر و ستمگر را

از دست حادثه آزاد می کند

این بی عدالتی است.

اما بد عهدی و بی وفائی معشوق، مسئله ای نیست که شاعر فراموش کند.او ویرانی جهان و ناهنجاری های زندگی را ناشی از بی وفائی و بد عهدی می داند و پیوسته از چنین وضعیتی گلایه می کند:

حضورت

      اتفاقی طولانی

در تاریخ عاطفه ام بود

چند سطر از این تاریخ

درخاطر تو ماند؟

رفتنت

شکافی عمیق

در قصر عاطفه ام بود

مانند دره ای درمیان دو کوه

تو همچنان کوهی

 و من

ویران تراز عمارت کسرایم

به من بگو

چند خشت خام

از آن همه

درخاطر توماند؟

با این همه ،شاعر امید واربوده است که کسی از راه می رسد و به این همه ناهنجاری پایان می دهد یا دست کم اورا باخود به سرزمینی امن می رساند اما درپایان راه او و منجی اش حریف زمستان نمی شوند.زمستان تعبیری از سردی زندگی و ناهنجاری هائی است که همه چیز را درخود منجمد می کند و امید را نیز به یاس تبدیل می نماید.درخت یاس را نمود یاس و نامرادی می پندارد. به فراز هائی از شعرتک سوار که به احمد شاملو تقدیم شده است توجه فرمایید:

من ایستاده بودم

زیر درخت خشک یاس

راهی می جستم و رهنمائی

تو از میان آب ها و آینه ها آمدی

و من گفتم:

که این همان سوار غیور است

می بردبا خویش

من و تمامی رنجی که در دلم جاری است

در آن زمان که زمین

دراسارت اهل زمین بود……….

 

اما شگفتا

شگفتا

که نه تکسوار غیوری چون تو

و نه رنج دیده ای چون من

حریف غول زمستان نگشته ایم

اینک از این دیار پرآشوب

باخود ببر مرا

من سخت خسته ام

تاب های مرتبط

1-معرفی کتاب بانوی دریاچه آبی در یوتیوب

2- معرفی کتاب بانوی دریاچه آبی در آپارات

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بانوی دریاچه آبی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.