انتظار چنین فاجعه ای نداشتم

15.00

عنوان: انتظار چنین فاجعه ای را نداشتم

نویسنده: ریچل هالیس

مترجم: مرجان شمیل شوشتری

ناشر: یوشیتا

موضوع: سازگاری، رویدادهای تحول بخش زندگی

رده ی سنی: بزرگسال

جلد: شومیز

تعداد صفحه: 184 ص

تعداد:
مقایسه

توضیحات

انتظار چنین فاجعه ای نداشتم! نوشته ریچل هالیس است که با ترجمه مرجان شمیل شوشتری منتشر شده است. این کتاب به شما یاد می‌دهد اگر روزگار بر وفق مرادتان نبود، از جایتان بلند شوید و دوباره زندگی‌ را از نو بسازید.

درباره کتاب انتظار چنین فاجعه ای نداشتم!

بعضی از ما در تلاشیم تا از تأثیر زخم‌های گذشته بر زندگی‌مان سر دربیاوریم. بعضی از ما زخم‌هایی باز در زندگی‌مان داریم که باعث به لرزه درآمدن و تزلزل زندگی‌مان شده است، اما به هرحال ما اینجا هستیم، همه با هم.

من فکر می‌کنم ما این‌قدر قوی هستیم که کارِ درمان زخم‌هایمان را خود انجام دهیم، حتی اگر گاهی‌اوقات این تلاشمان باعث شود حس کنیم نسبت به روز اول ضعیف‌تر شده‌ایم. از ضعف‌هایتان نترسید، از این بترسید

که بقیهٔ عمرتان را در ناامیدی غرق شوید، چون شما از روبرو شدن با دردهایتان خیلی می‌ترسید. در این کتاب نویسنده سعی می‌کند به بهترینِ وجه این کار را انجام دهد، فقط همین. می‌خواهد دردهایمان را بررسی کند، آنها را از هم جدا کند، اگر شد که به آنها بخندیم و اگر لازم است برای آنها گریه کنیم، اما هیچ‌وقت دیگر در زندگی‌‌مان، نمی‌خواهیم برای احساس راحتی دیگران دردهایمان را پنهان کنیم.

خواندن کتاب انتظار چنین فاجعه ای نداشتم! را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام کسانی که به دنبال آرامش هستند، پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب انتظار چنین فاجعه ای نداشتم!

خوب، برای ایجاد تغییر در خانه، چیزی که انجام دادید این بود که سعی کردید روکش تازه‌ای روی روکش قدیمی بپوشانید، اما کاری نکردید که مطمئن شوید رنگ جدید به دیوار محکم چسبیده است؛ به علاوه، رنگ اصلی به احتمال زیاد خیلی صیقلی بوده است به همین دلیل پوشاندن آن با رنگ جدید کار سختی خواهد بود. حالا پس از اینکه به اشتباه، رنگ را روی دیوار صیقلی زدید، اشتباه بعدی‌تان این بود که حمام را با آب گرم داغ کردید و باعث شدید که حمام پر از حرارت و رطوبت شود، همین هم باعث شد پروژه‌ای که برایش زحمت کشیده بودید، به طور کامل خراب شود و این شد که تغییر ظاهر حمامتان، شانس زیادی برای دیده شدن نداشت.

آیا هیچ‌کدام از اینها که گفتم تأثیری در زندگی حالِ حاضر شما دارد؟ به هیچ وجه! رنگ حمام به شرایطی که الان در حال عبور از آن هستید هیچ ربطی ندارد، اما این یک مثال عالی و واضح برای شمایی است که سعی می‌کنید وانمود کنید نسبت به آنچه پیش می‌آید احساسات منفی و زشتی ندارید یا حتی از آن بالاتر، شاید فکر می‌کنید تنها باید احساساتی که مجاز و قابل‌قبول هستند از خودتان بروز دهید و آنهایی که باعث می‌شوند مردم ارزش کمتری برای شما قائل شوند را پنهان کنید.

اگر یک لحظه دوباره به مثال تغییر رنگ حمام برگردیم، برای بازسازی صحیح و اصولیِ دیوار آن حمام، هم نیاز به کاغذ سنباده داریم، هم یک پوشش اولیه به عنوان زیرساختِ کار. یک راه دیگر هم این است که اول باید آن لایهٔ مزاحم را از روی دیوار بردارید، بعد لایهٔ زیرساخت کار را به آن اضافه کنید تا مطمئن شوید که لایهٔ بعدی محکم به آن می‌چسبد.

بسیار خُب! حالا موضوع برای‌تان روشن شد؟؟

اگر می‌خواهید به جلو حرکت کنید و تغییر کنید، باید دربارهٔ چیزی که درحال وقوع است صادق باشید، حتی اگر آن چیز فقط به خودتان مربوط باشد. وقتی در بهار سال ۲۰۲۰ شیوع بیماری همه‌گیر و کشندهٔ کرونا جهان را به هم ریخت و باعث اختلال در همهٔ کارها شد و آنها را به تعطیلی کشاند، این موضوع ناامیدی و غم و اندوه خیلی از مردم دنیا را به همراه داشت، اما وجود احساس عجیب بدبختی نسبت به حادثه‌ای که در حال وقوع بود، باعث شده بود تقریباً همهٔ کسانی که می‌شناسم، احساس کنند ناامیدی‌شان، کم‌اهمیت و جزئی است.

پی دی اف کتاب انتظار چنین فاجعه ای نداشتم

معرفی کتاب انتظار چنین فاجعه‌ای نداشتم!

یکی از پرفروش‌ترین آثار نیویورک تایمز کتاب انتظار چنین فاجعه‌ای نداشتم! نوشته‌ی ریچل هالیس است که به شما می‌آموزد اگر روزگار بر وفق مرادتان نیست، از جای خود بلند شوید، زندگی را از نو بسازید و از مشکلات و لحظات سخت به عنوان تجربه‌هایی برای رسیدن به تکامل و آرامش در زندگی استفاده کنید.

درباره کتاب انتظار چنین فاجعه‌ای نداشتم!

ضرر مالی، از دست دادن شغل، پایان زندگی مشترک، مرگ عزیزان و… تجربه‌هایی دشوار در زندگی هستند که سبب می‌شوند غم و شک شما را احاطه کند و در این حالت است که برگشتن به روال عادی، امیدواری و داشتن دید مثبت در زندگی غیرممکن به نظر می‌رسد.

ریچل هالیس، نویسنده موفق و پرفروش نیویورک تایمز با بیان صمیمی و صادقانه‌ای که دارد با استفاده تجربه‌های شخصی و واقعی خودش و تکنیک‌هایی کاربردی، در کتاب انتظار چنین فاجعه‌ای نداشتم (Didn’t See That Coming) به شما نشان می‌دهد که در سخت‌ترین و دردناک‌ترین لحاظات زندگی هم می‌توان به آینده امیدوار بود و آن چیزی که بسیار مهم است شیوه برخورد و کنار آمدن هر فرد با مشکلات و بحران‌های زندگی‌اش است.

ریچل هالیس در مقدمه کتاب انتظار چنین فاجعه‌ای نداشتم! بیان می‌کند:

هر چیزی که یک روزی ساخته بودم، در چشم برهم ‌زدنی از هم فرو پاشید. نمی‌شود این کتاب را اعتراف‌نامه یا توضیحی از چرایی و چگونگی این تغییر زلزله‌وار که در زندگی‌مان اتفاق افتاد در نظر بگیرم. صادقانه بگویم که نمی‌دانم می‌توانم این موضوع را برایتان روشن کنم و بعد از این شکست، باز هم کمر راست کنم، اما دوست دارم باور کنم روزی آن‌قدر قوی می‌شوم که بتوانم تشخیص دهم دقیقاً کجای زندگی بین رابطه‌مان شکاف افتاد، اما امروز قطعاً، آن روز نیست!

زندگی‌مان از بیرون عالی به نظر می‌رسید، چون صمیمیت بین‌ ما همیشه برای همه ملموس بود، حتی برای غریبه‌ها؛ اما صمیمیت و یک رابطه رمانتیک، به‌طور کامل، دو چیز متفاوت هستند. دست آخر، ما دو انسان کاملاً متفاوت شدیم و این تفاوت به این معنی بود که باید چیزی را فدا کنیم. و این همان جایی بود که امروز خودم را در آن پیدا کردم: باید چیزی را فدا کنم و این کار را کردم.

برای همین نوشتن این کتاب را شروع کردم، چون بارها شده بود که از بحران و اندوه جان سالم به در ببرم؛ باور داشتم می‌توانم چیزی برای گفتن در این کتاب داشته باشم که خواندنش به دیگران کمک کند تا آن‌ها هم بتوانند از پس مشکلاتشان به خوبی بربیایند. یقین دارم می‌توانم شما را راهنمایی کنم تا از کوه غم و اندوهتان گذر کنید. اما حالا خودم را در میانه غم و اندوه بزرگی می‌بینم و با دیدگاهی کاملاً متفاوت نسبت به منِ قبلی. حالا می‌خواهم با شما از این درد عبور کنم، به این معنی که این کتاب می‌خواهد دوگانگی منحصربه‌فرد درون و بیرون درد را نشان دهد.

به عنوان کسی که همیشه با برنامه و انضباط زندگی می‌کند، کسی که به جزئیات دو دهه آینده زندگی‌اش هم فکر می‌کرد که چطور آن‌ها را برنامه‌ریزی کند، باید صادقانه بگویم که به هیچ عنوان برای این یکی برنامه‌ریزی نکرده بودم. می‌خواهم صادقانه رازی را برایتان بازگو کنم؛ به این فکر افتاده بودم که به طورکلی این کتاب را کنار بگذارم و ایده نوشتنش را از ذهنم بیرون کنم؛ فکر می‌کردم برای نوشتن آماده نیستم، همین الان هم مطمئن نیستم که آماده باشم. دودل بودم که آیا می‌توانم هم‌زمان هم یاد بدهم، هم یاد بگیرم، چون حس می‌کنم این درس، و نوشتن این کتاب، جزء سخت‌ترین‌ کارهایی هستند که در طول عمرم انجام داده‌ام.

حتی با اینکه این کلمات ‌نوشته شده بودند، با اینکه فکر می‌کردم می‌توانند برای کسی مفید باشند، می‌دانستم که غیرممکن است این کتاب را به همان شکل اولیه‌اش نگه دارم و از این غم تازه ویرانگری که اکنون در حال دست و پنجه نرم کردن با آن هستم، صحبتی نکنم؛ ایده نوشتن درباره مطلبی که تا این حد برایم جدید است، با همه آن چیزهایی که من راجع به کتابم باور داشتم، در تضاد بود.

یک ضرب‌المثل قدیمی هست که می‌گوید، ما فقط می‌توانیم از اثر زخم‌هایی که خورده‌ایم به دیگران آموزش دهیم، بنویسیم و آن‌ها را با دیگران به اشتراک بگذاریم، نه خود زخم‌هایمان را؛ من با آن‌ دردها زندگی کرده‌ام؛ یعنی، هرگز قصد ندارم ماجرای حوادث سخت و ناگوار زندگی‌ام را با شما قسمت کنم؛ اما در عوض، فقط می‌خواهم اثری که بعد از اتفاق افتادن روی من گذاشته‌اند را با شما به اشتراک بگذارم.

کتاب انتظار چنین فاجعه‌ای نداشتم! مناسب چه کسانی است؟

شاید در نگاه اول همه تصور کنند که مخاطب تمامی کتاب‌های هالیس زنان و دختران هستند، اما برای هر کسی که می‌خواهد تجربه خواندن یک اثر فوق العاده و صمیمی را داشته باشد و به خودش برای داشتن یک زندگی شادتر کمک کند، کتاب اصلا انتظارشو نداشتم انتخابی فوق‌العاده است.

ریچل هالیس را بیشتر بشناسیم:

یکی از زنانی که در چند سال اخیر خود را به عنوان نویسنده و سخنران انگیزشی موفق مطرح کرده است، ریچل هالیس (Rachel Hollis) نام دارد. او پس از نوشتن‌ کتاب‌های پرفروش «خودت باش دختر، دختر صورتت را بشور، شرمنده نباش دختر» به شهرت فراوانی رسید و امروزه چه در ایالات متحده و چه دیگر کشورها به عنوان زنی قوی و شاد شناخته می‌شود که همواره در سخنرانی‌های خود زنان و دختران را به آزادگی و لذت بردن از زندگی دعوت می‌کند.

در حال حاضر ریچل هالیس در حوزه مسائل حقوقی زنان فعالیت دارد، یکی از برترین پادکست‌های تجاری در آمریکا را مدیریت می‌کند، بنیانگذار یک شرکت خصوصی و رسانه‌ای است و برای چهار فرزند خود مادری می‌کند.

باید گفت که هالیس در تمامی کتاب‌هایش از تجربیات شخصی خود استفاده کرده و درد و رنج و انواع فشارهای اجتماعی را چشیده است و می‌داند برای تبدیل شدن به زنی قوی و سالم، آن هم در دنیای مدرن امروزی، باید تلاش بسیاری کرد. اما او به خاطر داشتن لحن صمیمانه در کتاب‌هایش و عدم استفاده از کلیشه‌های رایج در کتاب‌های خودیاری، به این موفقیت و شهرت رسیده است.

جملات برگزیده کتاب انتظار چنین فاجعه‌ای نداشتم!

– اگر چیزی را از شما گرفتند، اگر شما را زمین زدند، هر بار دوباره از جایتان بلند شوید. هویتی که با افتخار به دست آورده‌اید را برای خودتان حفظ کنید.

– گاهی اوقات تغییر لازم است به این خاطر که پیشامد ناگوار و تضعیف کننده‌ای در زندگیمان رخ داده و گاهی به این دلیل است که ما بیشتر از شخصیت و هویتی که داریم نشان می‌دهیم. تکامل شاید آزار‌دهنده و ناخوشایند باشد، اما بدین معنا نیست که بد باشد. سعی کنید به تغییر به چشم یک حرکت مثبت رو به جلو در زندگیتان نگاه کنید.

– یادتان باشد ممکن است افکار بدی در ذهن داشته باشید، ولی هنوز آدم خوبی باشید: دوست دارم این را همیشه به یاد داشته باشید که داشتن افکار کوچک، کوته‌نظرانه، گستاخانه، غیرعملی، حسودانه، خودخواهانه باعث نمی‌شود شما آدم بدی باشید.

– وقتی تجربیات گذشته، روی نوع نگاهمان به یک موقعیت اثر می‌گذارد، به طرزی باورنکردنی حتی درک اینکه این اتفاق افتاده است سخت است. خیلی راحت است که احساسمان را درگیر این اتفاق کنیم، حتی بدون اینکه تشخیص دهیم در وهله اول چه چیزی باعث شروع این اتفاق شده است.

– مهم است که اطراف خودتان را با افراد بانفوذی پر کنید که آن طور فکر و رفتار می‌کنند که شما می‌خواهید فکر و رفتار کنید.

در بخشی از کتاب انتظار چنین فاجعه‌ای نداشتم! می‌خوانیم:

می‌خواهم بیشتر در مورد شجاعت صحبت کنم. احساس می‌کنم الان باید راجع به اهمیت اینکه چرا باید به جای دست روی دست گذاشتن، برای داشتن شجاعت بجنگید، برایتان صحبت کنم. همچنین حس می‌کنم باید به شما هشدار دهم که صحبت درباره این موضوع مرا به شدت عصبی می‌کند تا حدی که از کوره در می‌روم. صحبت راجع به این موضوع مرا آزار می‌دهد؛ اما صادقانه می‌خواهم حقیقت را به شما بگویم، چون این کاری است که باید انجام دهم. این موضوع نه تنها مرا آزار می‌دهد، بلکه باعث می‌شود اعصابم به هم بریزد.

اخلاق و ادب حکم می‌کند که شما هرگز نباید به کسی که درحال پشت سر گذاشتن شرایط سختی هست، با خشونت رفتار کنید. اما در حقیقت، اگر چیزی که می‌خواهم بگویم در موردتان صدق می‌کند، شما به کسی نیاز دارید که با شما روراست باشد و اطرافیانتان، چون شما را خیلی دوست دارند، نمی‌توانند این چیزها را به شما بگویند. من هم شما را دوست دارم، اما آنقدر دوستتان دارم که حقایقی را بگویم، حتی اگر احساساتتان را جریحه‌دار کند. پس بیایید شروع کنیم.

هرچقدر به احساساتتان چسبیدید، دیگر کافی است.

حالا دیگر وقتش رسیده است. اگر می‌خواهید قدمی برای تغییر بردارید، پس باید ناامیدی خود را کنار بگذارید و قدم مناسب بعدی را بردارید تا به شما کمک کند به جلو حرکت کنید و قبل از اینکه حرفی را که می‌خواهم بزنم رد کنید و آن را یک راهنمایی تند و خشن از نویسنده نامداری بدانید که درباره چیزی حرف می‌زند که آن را نمی‌فهمد، باید بدانید که این صحبت‌های بخش بالغ و رشدیافته من نیست که چنین نظرات قاطعی در مورد این موضوع دارد.

این باور دوآتشه من که شما باید جهنم را در زندگی خود نشان دهید قبل از اینکه خیلی دیر شود، به طور مستقیم به دوران کودکی‌ام برمی‌گردد. به صراحت بگویم، این مطلب را از دیدگاه دختربچه‌ای می‌نویسم که برای بیان مشکلات زندگی‌اش به بزرگتر‌ها ناتوان است، آن هم وقتی‌که به شدت به آن‌ها نیاز دارد.

آن زمان نمی‌توانستم این احساسات را بیان کنم، حتی زبان مطرح کردن آن‌ها را بلد نبودم، اما الان سال‌های زیادی از آن زمان گذشته است و حالا، برایم کافی است که بفهمم چیزی که در گذشته اتفاق افتاده، اشتباه بوده است. بنابراین، این من هستم، یک فرد بزرگسال و به عنوان یک بزرگسال عاقل و بالغ، چیزی را که خیلی‌وقت‌ها پیش کسی باید به پدرومادرم می‌گفت را به شما می‌گویم.

فهرست مطالب کتاب

پیش‌گفتار
من مزخرف می‌گویم
کارهایی که باید امروز انجام دهید
فصل اول: خود جدیدتان را بشناسید
فصل دوم: از پرسش درباره رنج هایتان دست بردارید
فصل سوم: حس گناهکار بودن را رها کنید
کارهایی که فردا باید انجام دهید
فصل چهارم: دیدگاه و طرز فکر دیگری را امتحان کنید
فصل پنجم: طرز فکرتان را راجع به بهتر شدن تغییر دهید
فصل ششم: از شهامتتان به بهترین نحو استفاده کنید
فصل هفتم: خودتان را نشان بدهید
فصل هشتم: درباره دارایی‌های مالی‌تان واقع بین باشید
کارهایی که باید تا وقتی زنده هستید، انجام دهید
فصل نهم: از انعطاف پذیری خودتان غافل‌گیر شوید
فصل دهم: به عادت‌های خوب خودتان بچسبید یا عادت‌های جدید در خودتان ایجاد کنید
فصل یازدهم: حتی وقتی زندگی سخت و مزخرف است، لذت بردن از زندگی را انتخاب کنید
فصل دوازدهم: آینده‌ات را از نو تصور کن
همیشه امیدوار باشید
درباره نویسنده

کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب انتظار چنین فاجعه ای نداشتم در یوتیوب

2- معرفی کتاب انتظار چنین فاجعه ای نداشتم در آپارات

 

اطلاعات بیشتر

نویسنده

ریچل هالیس

مترجم

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “انتظار چنین فاجعه ای نداشتم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.