گیله مرد

14.90

عنوان: گیله مرد

نویسنده: بزرگ علوی

ناشر: نگاه

موضوع: داستان فارسی

رده ی سنی: بزرگسال

جلد: شومیز

تعداد صفحه: 204 ص

تعداد:
مقایسه
دسته: برچسب:

توضیحات

گیله مرد یکی دیگر از آثار بزرگ علوی است. گیله مرد یکی از مجموعه داستان های این کتاب است که برای هفتمین بار توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.

گیله مرد یکی از مبارزان گیلان است. او مردی روستایی است که خان منطقه مالیات بی حساب و کتاب از او گرفته است. در جریان اعتراض به مالیات و در نبود گیله مرد، زن او را کشته و کودک شیرخواره اش تنها می ماند. چند وقت بعد نیز گیله مرد دستگیر می شود.

او همراه دو مامور در جنگل و در شلاق باران به سوی فومن به راه می افتند. داستان در همین حرکت و اقامت در قهوه‌خانه نزدیک مقصد به تدریج باز می‌شود. گلیه مرد در فکر فرار است…

در بخشی از متن این کتاب می خوانید:

مأمور دومی پیشاپیش آن‌ها حرکت می‌کرد. از آن‌ها بیش از سه قدم فاصله داشت. او هم در فکر بدبختی و بیچارگی خودش بود. او را از خاش آورده بودند. بی‌خبر از هیچ‌جا آمده بود گیلان. برنج این ولایت بهش نمی‌ساخت. همیشه اسهال داشت، سردش می‌شد. باران و رطوبت بی‌حالش کرده بود. با دو پتو شب‌ها یخ می‌کرد. روزهای اول هرچه کم داشت از کومه‌های گیله مردان جمع کرد.

به آسانی می‌شد اسمی روی آن گذاشت. «این‌ها اثاثیه‌ای است که گیله‌مردان قبل از ورود قوای دولتی از خانه‌های ملاکین چپاول کرده‌اند.» اما بدبختی این بود که در کومه‌ها هیچ چیز نبود. در تمام این صفحات یک تکه شیشه پیدا نشد که با آن بتواند ریش خود را اصلاح کند چه برسد به آینه. مأمور بلوچ مزه این زندگی را چشیده بود. مکرر زندگی خود آن‌ها را غارت کرده بودند.

آنجا در ولایت آن‌ها آدم‌های خان یک‌مرتبه مثل مور و ملخ می‌ریختند توی دهات، از گاو و گوسفند گرفته تا جوجه و تخم مرغ، هرچه داشتند می‌یردند. به بچه و پیرزن رحم نمی‌کردند. داغ می‌کردند، یکی دو مرتبه که مردم ده بیچاره می‌شدند، کدخدا را پیش خان همسایه می‌فرستادند و از او کمک می‌گرفتند و بدین طریق دهکده‌ای به تصرف خانی درمی‌آمد. این داستانی بود که بلوچ از پدرش شنیده بود. خود او هرگز رعیتی نکرده بود.

او همیشه از وقتی که به خاطرش هست تفنگدار بوده و همیشه مزدور خان بوده است. اما در بچگی مزه غارت و بی‌خانمانی را چشیده بود. مأمور بلوچ وقتی فکر می‌کرد که حالا خود او مأمور دولت شده است وحشت می‌کرد، برای این‌که او بهتر از هرکس می‌دانست که در زمان تفنگ‌داریش چند نفر امنیه و سرباز کشته است. خودش می‌گفت: «به اندازه موهای سرم.» برای او زندگی جدا از تفنگ وجود نداشت.

پی دی اف کتاب گیل مرد

ادبیات داستانی نوین ایران از آغاز قرن معاصر شکل گرفت. آشنایی نویسندگان ایرانی با ادبیات اروپا باعث شد آثار ادبی در ایران رنگ و بوی تازه‌ای به خود بگیرد. تصویرسازی‌ها و توصیف‌های پراز جزئیات به نوشته‌های نویسندگان ایرانی افزوده شد و استفاده از ادبیات مردم کوچه و بازار در آثار ادبی رایج شد. نوشته‌های این دوران پر از داستان‌های چندلایه‌ای است که درون مایه‌ی بیشتر آن‌ها اعتراض به بی‌عدالتی و تبعیض در جامعه و شرایط حکومت است. ادبیات این دوران اغلب واقع‌گرایانه است و مطالعه‌اش طعم تلخی در کام خواننده به جا می‌گذارد.

یکی از پیشگامان داستان‌نویسی مدرن در ایران که نویسندگان بسیاری را در ادامه تحت تاثیر خود قرار داد بزرگ علوی است. داستان گیله مرد از این نویسنده، یکی از برجسته‌ترین آثار ادب فارسی است که هرخواننده‌ی علاقه‌مند به ادبیات، باید آن را بخواند.

درباره کتاب گیله مرد؛ روایت نمادین ایران

کتاب گیله مرد مجموعه‌ی داستانی نوشته‌ی بزرگ علوی  9 داستان دارد و با «نامه‌ها» آغاز می‌شود. داستان‌های بعدی، «گیله مرد»، «اجاره خونه»، «دزاشیب»، «یه ره‌نچکا»، «یک زن خوشبخت»، «رسوایی»، «خائن» و «پنج دقیقه پس از دوازده» نام دارند.

برجسته‌ترین و مشهورترین اثر این مجموعه داستان گیله مرد است. بخشی از داستان گیله مرد برای معرفی داستان نویسی مدرن در ایران در کتاب ادبیات سال دوم دبیرستان آمده است.

گیله مرد بزرگ علوی داستانی واقع‌گرایانه که در عین حال بسیار نمادین روایت شده است. سه شخصیت اصلی داستان بزرگ علوی هرکدام نماینده‌ی طبقه‌ای از جامعه‌ی آن زمان ایران است. گیله مرد نماینده‌ی مردم ستم دیده‌ایست که راه مبارزه را در پیش گرفته اند. «محمد ولی وکیل باشی» مامور اول، نماد دولت است و مامور دوم، «مرد بلوچ» نماد گروهی از مردم ستم دیده است که راه حل عبور از این ظلم را در ظلم به دیگران می‌بیند.

 «نشر نگاه» اولین بار کتاب گیله مرد را  سال 1376 در 204 صفحه در ایران چاپ کرد و انتشارات «نوین کتاب گویا» ناشر کتاب صوتی گیله مرد است. نسخه صوتی  گیله مرد را می‌توانید از این صفحه دانلود کنید.

خلاصه‌ی داستان گیله مرد

گیله مرد برشی کوتاه از داستان زندگی مردی روستایی است. دهقانی شورشی که علیه ظلم و ستم قیام کرده است. همسر گیله مرد را ماموران دولت کشته اند. داستان جایی میان جنگل‌های گیلان روایت می‌شود، جایی که دو مامور دولت گیله مرد را به پاسگاهی در فومن می‌برند.

مامور اول، «محمدولی» مرد بدطینتی است و دائم گوشه و کنایه می‌زند و گیله مرد را آزار می‌دهد. اما مردم دوم در سکوت راه می‌‌رود. سکوتی که گیله مرد را کلافه کرده است.

بخشی از داستان در ذهن گیله مرد می‌گذرد. او در فکر انتقام صغرا همسرش است و فکر بچه‌اش؛ بچه‌ی شش ماهه‌ای که داخل کومه جامانده و حالا گیله مرد نمی‌دانست چه بر سرش خواهد آمد. او تلاش می‌کند راهی برای فرار پیدا کند.

به موازات گیله مرد، مرد بلوچ ساکت هم در اندیشه زندگی خودش است. او را به زور به گیلان فرستاده‌اند و از همسر و فرزندانش دور مانده است. هوا و غذا در گیلان به او نمی‌سازد و از شرایطش ناراضی است و دنبال راهی برای گریز از این شرایط است.

این گروه سه نفره شب را در قهوه‌خانه‌ای بین راهی می‌گذرانند. در این مکان گفت‌وگویی بین «مرد بلوچ» و «گیله مرد» اتفاق می‌افتد که مسیر داستان را مشخص می‌کند…

بزرگ علوی؛ نویسنده‌ی مبارز

سیدمجتبی آقا بزرگ علوی نویسنده‌ی بزرگ معاصر و یکی از پیشگامان داستان نویسی نوین ایران  است. او سال 1282 در تهران، محله چاله‌میدان به دنیا آمد. پدرش مردی روشنفکر و مشروطه‌خواه بود و نماینده‌ی اولین دوره‌ی مجلس ملی ایران هم شد. بزرگ علوی در 16 سالگی همراه برادرش برای تحصیل به آلمان رفت. بزرگ علوی یکسال پس از درگذشت پدر از دانشگاه «مونیخ» آلمان فارغ‌التحصیل شد و به ایران بازگشت . در ایران او در تهران و شیراز به تدریس مشغول شد.

در همین سال‌ها بود که با «صادق هدایت» آشنا شد و کم‌کم از دوستان بسیار نزدیک او شد. آن‌ها گروه ربعه را شکل دادند. «فرزاد مسعود» و«مجتبی مینوی» دیگر اعضای این گروه بودند.

سال 1316 بود که بزرگ علوی به خاطر فعالیت‌های سیاسیش همراه 52 نفر دیگر به زندان افتاد. «53 نفر» و «ورق پاره‌های زندان» حاصل این دوران زندگی بزرگ علویست.

از بزرگ علوی آثار ماندگاری در ادبیات داستانی ایران به جا مانده است. چشم‌هایش معروف‌ترین رمان بزرگ علوی و شاهکار اوست. بزرگ علوی در نگارش این کتاب از زندگی «کمال‌الملک» نقاش بزرگ و بلندآوازه‌ی ایرانی الهام گرفته است. او چمدان را هم تحت تاثیر روان‌کاوی «فروید» نوشته است. «میرزا» ، «سالاری‌ها»، «موریانه» و «روایت» دیگر داستان‌های بزرگ علوی است. رمان «روایت» دو سال پس از درگذشت نویسنده، در سال 77 در ایران منتشر شد.

 بزرگ علوی پس از جنگ جهانی دوم گرایش‌های کمونیستی پیدا کرد و در تشکیل حزب توده موثر واقع شد. بزرگ علوی 1320 از زندان آزاد شد و تا سال 1332 در ایران به فعالیت‌های فرهنگی و نویسندگی بود. 1332 به اروپا رفت و تا انقلاب اسلامی آنجا ماند. او در این دوران استاد دانشگاه «هومبولدت» آلمان بود. انتشار آثار بزرگ علوی تا سال 57 در ایران ممنوع بود.

او پس از انقلاب به ایران بازگشت و مدت کوتاهی در ایران زندگی کرد و دوباره به آلمان بازگشت و تا پایان عمر همان‌جا ماند. بزرگ علوی سال 1375 در «برلین» درگذشت.

نقد و بررسی گیله مرد

جمال میرصادقی گیله مرد را در کتاب «ادبیات داستانی» نقد کرده است. در نقد میرصادقی آمده است:  به شیوه‌ی سوم شخص و از زاویه دید دو شخصیت داستان یعنی گیله مرد و مرد بلوچ بازگویی می‌شود. نویسنده یا راوی داستان، زاویه‌ی دید این دو شخصیت را برای تشریح و گسترش موقعیت‌ها و حالات داستان مورد استفاده قرار می‌دهد.»

او ادامه می‌دهد: «نویسنده برای تکوین و پیشبرد داستان از زاویه دید گیله مرد به زاویه دید مرد بلوچ می‌پرد و باز می‌گرد. از دو نظرگاه مختلف و به کلی متضاد به داستان نگاه می‌کند و خواننده را نیز در جریان این دوگونگی فکر و طبیعت شخصیت‌های داستان‌ می‌گذارد.»

نقد قابل توجه دیگر بر داستان گیله مرد نقد احمدعزتی پرور، معلم برجسته‌ی ادبیات است. در این نقد آمده است: «در واقع، گیله مرد و بلوچ، نماد دو تفکرند: انقلاب و شورش. هر دو در احساس ستمو تشخیص ستمگر محق و بر صوابند. تفاوت‌ آن‌ها در اتخاذ روش‌های متفاوت اس. برای یکی، هدف آنچنان گرامی است که شایسته نیست با هر وسیله‌ای بدان رسید. برای دیگری مهم رسیدن به هدف است؛ روش رسیدن اهمیت ندارد. آن دو، قربانیان نظامی واحد هستند اما به دو شکل واکنش نشان می‌دهند.»

در بخشی از کتاب گیله مرد می‌خوانیم:

صدایی كه از جنگل می‌آمد، شبیه ناله‌ی صغرا بود، درست همان موقعی كه گلوله‌ای از بالا خانه‌ی كومه‌ی كدخدا، در تولم به پهلویش خورد.

صغرا بچه را گذاشت زمین و شیون كشید

«نمی‌خواهی فرار كنی؟»

«نه!»

بی اختیار جواب داد: «نه»، ولی دست و پای خود را جمع كرد. او تصمیم داشت با این‌ها حرف نزند. چون این را شنیده بود كه با مامور نباید زیاد حرف زد. این‌ها از هر كلمه‌ای كه از دهان آدم خارج شود، به نفع خودشان نتیجه می‌گیرند. در استنطاق باید ساكت بود. چرا بی‌خودی جواب بدهد. امنیه می‌خواست بفهمد كه او خواب است یا بیدار و از جواب او فهمید، دیگر جواب نمی‌دهد.

«ببین چه می‌گم!» صدای گرفته و سرماخورده‌ی بلوچ در نفیر باد گم شد. طوفان غوغا می‌كرد، ولی در اتاق سكوت وحشتزایی حكمفرما بود. گیله‌مرد نفسش را گرفته بود.

«نترس!»

گیله مرد می‌ترسید. برای اینكه صدای زیر بلوچ كه از لای لب و ریش بیرون می‌آمد، او را به وحشت می‌افكند.

«من خودم مثل تو راهزن بودم.»

بلوچ خاموش شد. دل گیله‌مرد هری ریخت پائین، مثل اینكه اینها بویی برده‌اند. «مثل تو راهزن بودم» نامسلمان دروغ می‌گوید، میخواهد از او حرف دربیاورد.

هیبت خاموشی امنیه بلوچ را متوحش كرد. آهسته‌تر سخن گفت: «امروز صبح كه تو كروج تفتیش می‌كردم…»

در تاریكی صدای خش و خش آمد، مثل اینكه دستی به دسته‌های برگ توتون كه از سقف آویزان بود، خورد.

«تكان نخور می‌زنم!» صدای بلوچ قاطع و تهدید كننده بود. گیله‌مرد در تاریكی دید كه امنیه بطرف او قراول رفته است.

«بنشین!»

دهاتی نشست و گوشش را تیز كرد كه با وجود هیاهوی سیل و باران و باد، دقیقا كلماتی را كه از دهان امنیه خارج می‌شود، بشنود. بلوچ پچ‌پچ می‌كرد.

«تو كروج -می‌شنوی؟- وسط یك‌دسته برنج یه تپونچه پیدا كردم. تپونچه رو كه می‌دونی مال كیه. گزارش ندادم. برای آنكه ممكن بود كه حیف و میل بشه. همراهم آورده‌ام كه خودم به فرمانده تحویل بدم، می‌دونی كه اعدام روی شاخته.»

سكوت. مثل اینكه دیگر طوفان نیست و درختان كهن نعره نمی‌كشند و صدای زیر بلوچ، تمام این نعره‌ها و هیاهو و غرش و ریزش‌ها را می‌شكافت.

کتاب های مرتبط

1-معرفی کتاب گیله مرد در یوتیوب

2- معرفی کتاب گیله مرد در آپارات

اطلاعات بیشتر

نویسنده

بزرگ علوی

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “گیله مرد”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.