چهل نامه کوتاه به همسرم

10.00

عنوان: چهل نامه کوتاه به همسرم

نویسنده: نادر ابراهیمی

ناشر: روزبهان

موضوع: نامه های فارسی

رده ی سنی: بزرگسال

جلد: شومیز

تعداد صفحه: 138 ص

تعداد:
مقایسه

توضیحات

کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم اثر نادر ابراهیمی، یکی از سه‌گانه‌های عاشقانه نادر ابراهیمی و از محبوب‌ترین آثار ایشان است که خطاب به همسرش که عصای دستِ تفکر، هم‌اندیش و هم قدم او در زندگی بوده، بی‌تکلف سخن می‌‌گوید.

 

در قسمتی از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم می‌شنویم:

عزیز من!

از این که می‌بینی با این همه مسأله برای سخت و جان گزا اندیشیدن، هنوز و باز، همچون کودکان سیر، غشغشه می‌زنم؛ بالا می‌پرم، ماشین‌های کوکی را کف اتاق می‌سُرانم، با بادکنک بادالویی که در گوشه‌ای افتاده بازی می‌کنم و به دنبال حرکت‌های ساده لوحانه و ولگردانه‌اش، ولگردانه و ساده لوحانه می‌روم تا باز آن را از خویش برانم، و ناگهان به سرم می‌زند که بالارفتن از دیوار صافِ صاف را تجربه کنم گر چه هزاران بار تجربه کرده‌ام، و با سرک کشیدن‌های پیوسته و عیارانه به آشپزخانه، دلگی‌های دائمی‌ام را نشان می‌دهم، و نمک را هم قدری نمک می‌زنم تا قدری شورتر شود و خوشمزه تر، مرا سرزنش مکن، و مگو که‌ ای پنجاه ساله مرد! پس وقار پنجاه سالگی‌ات کو؟

نه…

همیشه گفته‌ام و باز می‌گویم، عزیز من، کودکی‌ها را به هیچ دلیل و بهانه، رها مکن، که ورشکست ابدی خواهی شد…

آه که در کودکی، چه بی‌خیالی بیمه کننده‌ای هست، و چه نترسیدنی از فردا…

پی دی اف کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم

بانوی من!

مگر چه عیب دارد که انسان، حتی در هشتاد سالگی هم الک دولک بازی کند، و گرگم به هوا، و قایم باشک، و اَکَردوکِر، و تاق یا جفت، و «نان بیار کباب ببر» و «اتل متل»… جداً مگر چه عیب دارد؟ مگر چه خطا هست در این که برای چیدن یک دانه تمشک رسیده که در لابلای شاخه‌های به هم تنیده جا خوش کرده است، آن همه تیغ را تحمل کنیم؟

مگر کجای قانون به هم می‌خورد، اگر من و تو، و جمع بزرگی از یاران و همسایگانمان، در یک روز زرد پائیزی، صدها بادبادک رنگین را به آسمان بفرستیم و کودکانه به رقص‌های خالی از گناهِ آن‌ها نگاه کنیم؟ بادبادک‌ها، هرگز ندیده‌ام که ذره‌ای از شخصیت آدم‌ها را به مخاطره بیندازند. باور کن!

 

اما شاید، طرفداران وقار خیال می‌کنند که بادبادک بازی ما، صلح جهانی را به مخاطره خواهد انداخت، و تعادل اقتصاد جهانی را، و عدل و انصاف و مساوات جهانی را… بله؟

 

بانوی من!

این را همه می‌دانند: آنچه بد است و به راستی بد است، چرک منجمد روح است و واسپاری عمل به عقده‌ها، نه هواکردن بادبادک‌ها… ای کاش صاحبان انبارهای چرک منجمد و دارندگان عقده‌های حقارت روح نیز مثل همگان بودند. آن وقت، فکرش را بکن که چه بادبادک بازی عظیمی می‌توانستیم در سراسر جهان به راه بیندازیم، و چقدر می‌خندیدیم…

 

بشنو، بانوی من!

برای آن که لحظه‌هایی سرشار از خلوص و احساس و عاطفه داشته باشی، باید که چیزهایی را از کودکی با خودت آورده باشی؛ و گهگاه، کاملاً سبکسرانه و بازیگوشانه رفتار کرده باشی. انسانی که یادهای تلخ و شیرینی را، از کودکی، در قلب و روح خود نگه ندارد و نداند که در برخی لحظه‌ها واقعاً باید کودکانه به زندگی نگاه کند، شقی و بی‌ترحم خواهد شد…

 

حبیب من!

هرگز از کودکی خویش آن قدر فاصله مگیر که صدای فریادهای شادمانه‌اش را نشنوی، یا صدای گریه‌های مملو از گرسنگی و تشنگی‌اش را… اینک دست‌های مهربانت را به من بسپار تا به یاد آن‌ها بیاورم که چگونه باید زلف عروسک‌ها را نوازش کرد… .

 

در یکی از نامه‌های آمده در این کتاب می‌خوانیم:

 

ای عزیز!

 

راست می‌گویم.

 

من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده‌ام.

 

قلمم را دیده‌ام چنان‌که گویی بخشی از دستِ راستِ من است؛ و کاغذ را.

 

من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده‌ام.

 

من اینجا «من» را دیده‌ام __ که اسیر زندانِ بزرگِ نوشتن بوده‌است، همیشه‌ی خدا، که زندان را پذیرفته، باور‌کرده، اصلِ بودن پنداشته، به آن معتاد شده، و به تنها پنجره‌اش که بسیار بالاست دل خوش‌کرده…

 

و آن پنجره، تویی ای عزیز!

 

آن پنجره، آن دَر، آن میله‌ها، و جمیعِ صداهایی که از دوردستها می‌آیند تا لحظه‌یی، پروانه‌وش، بر بوته‌ی ذهن من بنشینند، تویی…

 

این، می‌دانم که مدحِ مطلوبی نیست

 

امّا عین حقیقت است که تو مهربان‌ترین زندانبانِ تاریخی.

 

و آنقدر که تو گرفتار زندانیِ خویشتنی

 

این زندانی، اسیرِ تو نیست _

 

که ای کاش بود

 

در خدمتِ تو، مریدِ تو، بنده‌ی تو…

 

و این همه در بند نوشتن نبود

 

نادر ابراهیمی، هنرمند پرکار معاصر

نادرابراهیمی در 14 فروردین 1315 در تهران به دنیا آمد. پدربزرگ او، ابراهیم خان ظهیرالدوله یکی از حاکمان کرمان در دوران قاجار بود که البته خلع درجه و به مشکین شهر تبعید شد. نادر ابراهیمی از همان دوران نوجوانی شخصی جسور و بلندپرواز بود که از همان سنین جوانی برای یک زندگی ماجراجویانه و پر از فراز و نشیب را نقشه‌های فراوان داشت.

 

کتاب های مشهور نادر ابراهیمی نویسنده چهل نامه کوتاه به همسرم

 

او تحصیلات خود را در دبیرستان دارالفنون به اتمام رساند و رشته حقوق را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد اما این رشته چندان با روحیات او سازگار نبود. به دلیل تصمیم گرفت حقوق را رها کند رشته‌ی زبان و ادبیات انگلیسی را ادامه دهد.

 

نادر ابراهیمی به معنای واقعی کلمه، یک مرد همه فن حریف است. او آنقدر در مشاغل متعدد و متفاوت فعالیت داشته است که نمی‌توان همه‌ی آن را در لیست به تفکیک توضیح داد. او که از زندگی پرماجرایش لذت می‌برد تصمیم گرفت زندگینامه خود را روایت کند. 2 کتاب‌های ابن مشغله و ابولمشاغل شرح کاملی از زندگی و فعالیت‌های اوست . برای مثال او کارهای سخت و دشواری مانند کارگری در یک چاپخانه یا کشاورزی یا کارهای فرهنگی چون مترجمی و ویراستاری، فیلمسازی مستند، خطاطی و نقاشی را تجربه کرده است.

 

نادر ابراهیمی کارنامه‌ی هنری پرباری دارد. که می‌توان آن را به دسته‌های مختلفی تقسیم کرد. ادبیات کودک و نوجوان، ادبیات بزرگسال، فیلمنامه، ترجمه و نمایشنامه و حتی شاعری

ادبیات بزرگسال

نادر ابراهیمی با سه گانه عاشقانه خود به ویژه کتاب یک عاشقانه آرام شناخته می‌شود. در حالیکه او بیش از 30 جلد کتاب در زمینه های مختلف را به نگارش درآورده است. او همکاری بسیار نزدیکی با نشر روزبهان داشته و اولین کتاب خود را با عنوان خانه‌ای برای شب را در سال 1342 در این انتشارات به چاپ رسانده است.

 

مردی در تبعید ابدی یکی دیگر از نوشته های شناخته شده‌ی نادر ابراهیمی است که سرگذشت ملاصدرا را به تصویر می‌کشد این اثر تاکنون 11 بار تجدید چاپ داشته است. یک عاشقانه آرام با 20 بار تجدید چاپ، بار دیگر شهری که دوست میداشتم 25 بار تجدید چاپ و چهل نامه‌ی کوتاه به همسرم با 21 بار تجدید چاپ از برجسته‌ترین و پرفروش‌ترین آثار نادر ابراهیمی است. عشق در نوشته های نادر ابراهیمی بسیار لطیف و زیبا بیان می‌شود و از این جهت آثار او را متمایز می‌کند.

 

آثار کودک و نوجوان نادر ابراهیمی

عمده فعالیت‌های فرهنگی نادر ابراهیمی در بخش کودک و نوجوان به چشم می‌خورد. او خالق بیش از 50 اثر تالیفی برای کودک و نوجوانان است. او علاوه بر تالیف، دو کتاب آدم آه‍نی و از پ‍ن‍ج‍ره ن‍گ‍اه ک‍ن را نیز ترجمه کرده است. نادر ابراهیمی یک هنرمند واقعی در خلق انواع محتوا محسوب می‌شود. او در کنار کار تالیف و ترجمه، به تصویرگری نیز پرداخته است و تصویرگر چندین کتاب مختلف کودک و نوجوان بوده است.

 

نادر ابراهیمی تنها به تالیف و ترجمه کتاب برای کودکان اکتفا نکرد. او با کمک همسرش یک موسسه همگام با کودک و نوجوان را تاسیس نمود. هدف اصلی این بنیاد، مطالعه مسائل مربوط به کودکان و پژوهش در باره رفتار و خلق و خوی کودکان روش‌های یادگیری آنها بود. علاوه بر آن این بنیاد فعالیت‌های زیادی در حیطه‌ نگارش، چاپ و پخش کتاب، نقاشی، عکاسی داشته است.

 

فیلم و مستندهای ساخته نادر ابراهیمی

نادر ابراهیمی دو مجموعه تلویزیونی با نام آتش بدون دود و سفرهای دور و دراز هامی و کامی در وطن را نوشته است و کارگردانی آنها نیز بر عهده او بود. علاوه بر این ابراهیمی چندین ترانه و آهنگ نیز برای آنها ساخته است. هم چنین او یک فیلم سینمایی با نام روزی که هوا ایستاد را مشابه دیگر آثارش نوشته وکارگردانی کرده است. او همچنین چندین فیلم مستند را کارگردانی کرده است. نادر ابراهیمی یک شاعر نیز است ترانه مشهور به نام ای وطن را سروده که علی خدایی خواننده و آهنگساز آن است.

 

زندگی مشترک نادر ابراهیمی و فرزانه منصوری

فرزانه منصوری متولد 22 آبان سال 1323 در تهران است. او مترجم و معلم در مقاطع مختلفی بودها است. نادر ابراهیمی به صورت سنتی و توسط بستگان خود به فرزانه منصوری معرفی شد و پس از کمی آشنایی آن دو تصمیم به ازدواج گرفتند. فرزانه منصوری معتقد است زنی که نادر ابراهیمی در کتاب‌هایش همواره او را مورد ستایش قرار می‌دهد او نیست.

اگرچه ممکن است بخشی از او در شخصیت اصلی زن و بخشی از نادر در شخصیت اصلی مرد وجود داشته باشد اما آنها تنها شخصیت داستانی هستند. همسر نادر ابراهیمی می‌گوید که او تنها در کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم مخاطب اصلی نادر ابراهیمی بوده است. فرزانه منصوری همکاری‌های بسیاری با همسرش داشته است و در مجموعه تلویزیونی آتش بدون دود نقش شخصیت مارال را ایفا کرد.

 

سرانجام زندگی پرفراز ونشیب نادر ابراهیمی در سال 1387 به پایان رسید. او پس از آنکه 9 سال با بیماری لاعلاج خوددست و پنجه نرم کرد، سرانجام در سن 73 سالگی دار فانی را وداع گفت.

 

بخشی از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم

 

نمیشود که تو باشی من عاشق تو نباشم؛ نمیشود که تو باشی، درست همینطور که هستی، و من هزار بار بهتر از این باشم و باز هزار بار عاشق تو نباشم، نمیشود میدانم؛ نمیشود که بهار از تو سرسبزتر باشد. همسفر!؛ در این راه طولانی که ما بی‌خبریم و چون باد می‌گذرد. بگذار خرده اختلاف‌هامان باهم باقی بماند؛ خواهش می‌کنم!

مخواه که یکی شویم، مطلقا. مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم. و هرچه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد. مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم. یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را، و یک شیوه نگاه کردن را، مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقه‌ مان یکی و رویاهامان یکی. هم‌سفر بودن و هم‌هدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست. و شبیه شدن دال بر کمال نیست، بلکه دلیل توقف است

 

کتاب های مرتبط

1-معرفی کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم در یوتیوب

2- معرفی کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم در آپارات

.

اطلاعات بیشتر

نویسنده

نادر ابراهیمی

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “چهل نامه کوتاه به همسرم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.