توضیحات
معرفی کتاب فکر و خیال زیادی ممنوع اثر ان بوگل : راه و رسم تصمیم گیری سریع و آسان
قطعا همهی ما در چنین موقعیتی قرار گرفتهایم: در چرخهای از چه میشد اگرها گیر افتادهایم. بارها پیش آمده که بر اثر تردید و ناتوانی در تصمیمگیری به ستوه آمدهایم یا از ترس اینکه تصمیمی اشتباه اتخاذ کنیم دچار فلج تحلیلی شدهایم. هیچکس دلش نمیخواهد ذهنش درگیر بیشاندیشی باشد. اما انگار پایان دادن به این جریانات فکری آزاردهنده دست ما نیست و گرایش به بیشاندیشی در وجود همهی ما نهادینه شده است. گویی راه گریزی برای رهایی از نشخوارهای فکری وجود ندارد. اما آیا واقعا اینگونه است؟
ان بوگل به این سوال پاسخ منفی میدهد. نه تنها میتوانیم بر الگوهای فکری منفی که تکراری، ناسالم و غیرمفید هستند غلبه کنیم، بلکه میتوانیم الگوهای فکری مثبت را که آرامش، لذت و عشق بیشتری به زندگی ما میآورند نیز جایگزین کنیم.
ان بوگل در کتاب فکر و خیال زیادی ممنوع با ارائهی تمرینهایی کاربردی، به شما در نابودی افکار منفی و مخرب یاری رسانده و با آموزههای خود زندگی متعادل و آرامی را برایتان به ارمغان میآورد. ان بوگل در کتابش، فکر و خیال زیادی ممنوع، راهورسم تصمیمگیری سریع و آسان را به شما آموزش میدهد. این اثر پرفروش وال استریت ژورنال، پس از انتشار، به عنوان نامزد دریافت جایزه بهترین کتاب غیرداستانی گودریدز در سال 2020 اعلام شد.
درباره کتاب فکر و خیال زیادی ممنوع
گاهی مواقع پیش میآید که همه ما در چرخهای از وسواس فکر و بیشاندیشی قرار میگیریم. چیزی که قدرت تصمیمگیری را برایمان بیش از حد سخت میکند و ما را نه بر سر دوراهی بلکه چند راهی قرار میدهد. در این مواقع توانایی تمرکز خود را از دست میدهیم چون فعالیت ذهنمی مان چندبرابر میشود اما هیچکدام از ین فعالیتهای ذهنی سازنده نیست و معمولاً صرف پرداختن به حاشیهها میشود و نیرویتان را تحلیل میبرد. درواقع هرچه بیشتر فکر کنیم که باید چهکار کنیم، مرددتر خواهیم شد.
بوگل میگوید : «وقتی دربارهٔ بیشاندیشی صحبت میکنیم منظورمان فکر کردن درمورد تأمین نیازهای اساسیمان مثل مسکن و نان شب نیست. اینها سؤالهایی اساسیاند که در خور نگرانی و فکر کردن حتی گاهی زیاد فکر کردن هستند. درضمن صحبت ما دربارهٔ تصمیمهای مهم زندگی نیست؛ تصمیمهایی مانند اینکه آیا شغل خود را تغییر بدهم، آیا به رابطهای پایان بدهم و آیا به شهر دیگری کوچ کنم. دربارهٔ تصمیمهای بزرگ اینچنینی باید بهقدر کافی فکر کرد. وقتی از بیشاندیشی صحبت میکنیم، منظورمان زمانهایی است که نیروی ذهنی خود را بیش از حد، صرف مسائلی میکنیم که ارزش فکر کردن ندارند. زمانهایی که انگار نمیتوانیم به چیز دیگری فکر کنیم، هرچند میدانیم افکارمان را میتوانیم جای بهتری ببریم.»
گاهی بیشاندیشی شبیه نگرانی دربارهٔ مسائل کوچک است. در بیشاندیشی ما بخش زیادی از نیروی ذهنیمان را صرف موضوعهای نسبتاً کماهمیتی میکنیم. ممکن است خود را در میانهٔ زنجیرهای طولانی از افکار گرفتار کنیم، مثلاً آیا باید شلوار جین جدیدم را تعویض کنم و سایز بزرگتری بخرم؟ یا چرا آب ماشین لباسشویی مثل گذشته گرم نیست و باید چه فکری به حالش بکنم؟
گاهی بیشاندیشی مثل این است که خودمان را بازخواست کنیم. مثلاً همینطوری، گلهایی را در فهرست خرید قرار میدهیم، اما آیا آن گلها واقعاً ارزش هزینهکردن دارند؟ تمایل داریم به کنسرتی برویم اما بهتر نیست شبی را در خانه بمانیم؟ میخواهیم کودکانمان بارش شهابسنگ را تماشا کنند، اما آیا این کار ارزش ازدستدادن خواب را دارد؟
بهخاطر بیشاندیشی ممکن است فرصتهای زیادی از دست برود. نیروی ذهنی منبعی نامحدود نیست. ما روزانه، مقادیر مشخصی از آن را میتوانیم مصرف کنیم و آنچه مهم است انتخاب نوع مصرف آن است.
ان بوگل بهمرورزمان و با تأمل، فرایندهای قابلاعتمادی را ایجاد کرده که هرگاه در سرزمین بیشاندیشی سرگردان شوید، میتوانید به آنها روی بیاورید. او در طول این سالها، دریافته که بهکارگیری راهکارهای ساده و ایجاد تغییرات جزئی در نوع نگاهمان، تا چه حد میتواند نقطهٔ عطفی برای رسیدن به آگاهی باشد و بخشی از زندگیمان را آسانتر کند.
برخی از راهکارهای ارائه شده در این کتاب پیشپاافتادهاند و برخی دیگر آسانفهماند و بیدرنگ زندگی را متحول میکنند. برخی از آنها راجع به پول و خاطرات و برخی دیگر دربارهٔ نعمتهای ساده هستند. بعضی از آنها مهمترند و بعضی دیگر کمک میکنند تا وقتی پاسخ مسئلهای برایمان روشن نیست، بتوانیم تصمیم درستی اتخاذ کنیم.
کتاب فکر و خیال زیادی ممنوع مناسب چه کسانی است؟
با خواندن کتاب فکر و خیال زیادی ممنوع، یاد خواهید گرفت که به دنیا از زاویهی جدیدی نگاه کنید و بیش از اندازه به افکار منفی خود پر و بال ندهید. این کتاب برای کسانی است که میخواهند روزی به گذشته نگاهی بیندازند و خوشحال باشند که خوب زندگی کردهاند.
با ان بوگل(نویسنده کتاب) بیشتر آشنا شویم:
او در توصیف حرفه نویسندگی و زندگی شخصیاش، از یکی از جملات امیلی دیکینسون استفاده میکند: «برای من هرچیزی شدنی است.» او در بررسی ایدههای کهنه از منظری نو و ارائه آن به شیوهای جذاب، چیرهدست است.
آن بوگل در سال 2011 وبلاگش را با عنوان خانم دارسی مدرن راهاندازی کرد که نامش برگرفته از رمان معروف جین آستین است. این وبلاگ مشخصاً در آن دسته از وبلاگهایی قرار نگرفت که صرفاً درباره موضوع خاصی صحبت میکنند، گرچه او از شنیدن اینکه وبلاگش عنوان «وبلاگی با موضوع سبک زندگی برای افراد کممعاشرت و کژ رفتار» را به خود گرفته، ابراز خوشحالی کرد. بااینحال طولی نکشید که خوانندگان باهوش و دقیقی در زمره دنبالکنندههای پروپاقرص وبلاگش درآمدند که شیوه عمل او را که از بعدی نوین و تازه به ایدههای کهنه و آشنا مینگرد، دوست دارند.
وی در سال 2016، پادکست بعد از این کتاب کدام را بخوانم؟ را راهاندازی کرد؛ اجرایی پرطرفدار که به کتابدرمانی و مطالعه کتاب اختصاص داده شد. بوگل در سال 2019، پادکستی را مشابه پادکست قبلی راهاندازی کرد با عنوان یک کتاب بینظیر که هر هفته یکی از کتابهای محبوبش را از کتابخانه شخصیاش انتخاب مینماید و در ده دقیقه یا کمتر درباره آن کتاب با شنوندگانش صحبت میکند.
جملات برگزیده کتاب فکر و خیال زیادی ممنوع:
– خودم را تغییر میدهم تا دنیا را تغییر بدهم.
– یکی از رازهای زندگی شاد، لذتهای کوچک همیشگی است و اگر برخی از آنها ارزان باشند و بتوانیم فوراً فراهمشان کنیم که چه بهتر.
– چرا نباید بلافاصله از فرصت پیش آمده لذت برد؟ مقدمهچینی هر چند وقت یک بار باعث بر هم زدن شادمانی میشود. مقدمهچینی مزخرف!
– میتوانیم «لذت» را چیزی اضافه، غیرضروری و فراتر از حداقل مطلق نیازهایمان بدانیم. هیچ ضرورتی ندارد که لذتها گران باشند، اما سوای سلایق و اولویتهای هرکسی، میبایست بسیار خاص باشند و برای ما نشاط به همراه بیاورند.
– «آیا هیچ وقت کاری را فقط به این دلیل که حس خوبی در شما ایجاد میکند، انجام نمیدهید؟» دستیار به نشانه «نه» شانههایش را بالا انداخت. «خانم، لازم است زمان بیشتری را در پاریس سپری کنید.»
بخشی از کتاب فکر و خیال زیادی ممنوع
در تمام عمرم فقط یک بار، آن هم در دوران دانشجویی سوار موتورسیکلت شدم. به نظر خودم آدم ماجراجویی نیستم. هرگز نخواسته بودم یا قصد نداشتم موتورسواری کنم، اما لازم بود کسی مرا به فرودگاه برساند. به دانشجوهای تازهواردی مثل من اجازه نمیدادند که با خودرو وارد محوطهٔ دانشگاه شوند، اما میتوانستیم داخل محوطه موتور بیاوریم و دوستم، لوک، که به هر بهانهای میخواست موتورسواری کند، این فرصت را غنیمت شمرد تا در مسیری نیمساعته براند.
آن روز به لوک گفتم من در موتورسواری ناشی هستم و الان هم از اینکه میخواهم سوار موتور شوم مضطرب شدهام. از او درخواست کردم اگر امکان دارد، بهخاطر من، در ابتدای حرکت آرام براند.
او خندید و گفت: «متأسفم، نمیتوانم این کار را بکنم.»
میدانستم موتورش را خیلی دوست دارد، اما با خودم فکر کردم چقدر بیادب است. بالاخره گفتم: «عجب، ممنون.»
گفت: «به من اعتماد کن، این روش بهتر است، اگر آرام حرکت کنیم تلوتلو میخوریم. باید سرعت بگیری تا بتوانی ثابت حرکت کنی. موتورسواری هم مثل دوچرخهسواری است که در دوران کودکی یاد گرفتی. ممکن است در ابتدا نگران باشی، اما وقتی پدال میزنی و حرکت آغاز میشود، احساس بهتری خواهی داشت.»
حق با او بود. در ثانیههای اول موتور لرزان بود، اما پس از آن واقعاً از موتورسواری دلچسب و یکنواختمان لذت بردم.
قبلاً هرگز احتمال نمیدادم که بعدها و در سالهای پیش رو هر چند وقت یک بار به آن موتورسواری فکر کنم. شاید فکر کنید هرگاه دو دانشجو را سوار بر موتورسیکلت میبینم، افکارم بهسمت لوک و آن موتورسواری میرود، اما اشتباه میکنید. نه، من وقتی بهکندی و با احتیاط تصمیمی را اتخاذ میکنم، به یاد آن موتورسواری میافتم و خودم را میبینم که در حال تلوتلو خوردن هستم. خاطرهٔ موتورسواری آن روز صبح مرا وادار میکند تا از خودم بپرسم آیا بهتر نیست با سرعت شروع کنم.
کلیدواژه :
معرفی کتاب فکر و خیال زیادی ممنوع / درباره کتاب / کتاب فکر و خیال زیادی ممنوع مناسب چه کسانی است / نویسنده کتاب / جملات برگزیده کتاب / بخشی از کتاب
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.