در مدرسه ناصر خسرو، درباره زندگی، آثار و اندیشه های ناصر خسرو قبادیانی

11.00

عنوان: در مدرسه ناصر خسرو، درباره زندگی، آثار و اندیشه های ناصر خسرو قبادیانی

نویسنده: محمود حکیمی

ناشر: قلم

موضوع: نقد و تفسیر، شعر فارسی، ناصر خسرو

رده ی سنی: بزرگسال

جلد: شومیز

تعداد صفحه: 152 ص

تعداد:
مقایسه

توضیحات

در مدرسه ی ناصرخسرو اثر محمود حکیمی است.

اولین بار که با نام ناصر خسرو آشنا شدم زمانی بود که در سال پنجم ابتدایی درس میخواندم و معلم فارسی از ما خواست که شعر «از ماست که بر ماست» یعنی شعر زیبای عقاب را از بر کنیم. عقابی که با پرواز خود دچار غروری شگفت شده بود همان غرور موجب سقوط وی شد و سرانجام « گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست».

بعدها  که درباره ی ادیان و مذاهب مختلف به پژوهش و تحقیق مشغول شدم چون به مذهب اسماعیلیه رسیدم بر این امر واقف شدم که شناخت تاریخ این مذهب و عقاید اسماعیلیان بدون شناخت افکار و اندیشه های ناصرخسرو امکان پذیر نیست.

این بود که به مطالعه ی زندگی، اشعار و سفرنامه ی او پرداختم و به ترتیب به این حقیقت واقف گشتم که ناصرخسرو حکیم دل آگاهی بوده که قیمت در لفظ دری را می دانسته و ستایشگر فضیلت، راستی، رادی و آزادگی بود. اشعار ناصرخسرو آمیزه ای از احساس، عاطفه، تخیل و اندیشه است. و آنچه که در سراسر دیوان وی به خوبی آشکار است نیروی خلاقیت و فضل و دانش و صداقت و شور و ایمان و بی باکی و خوار شمردن شاعران چاپلوس و متملق می باشد.

 

پی دی اف کتاب در مدرسه ناصر خسرو

زندگی‌نامه (در مدرسه ی ناصرخسرو )

ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصرِ خسرو، در ۹ ذیقعده ۳۹۴ قمری (۳ سپتامبر ۱۰۰۴ میلادی، ۱۲ شهریور ۳۸۳ خورشیدی) در روستای قبادیان بلخ در خراسان بزرگ-در کشور کنونی تاجیکستان- در خانوادهٔ ثروتمندی که ظاهراً به امور دولتی و دیوانی اشتغال داشتند چشم به جهان گشود.

 

در آن زمان پنج سال از آغاز سلطنت سلطان محمود غزنوی می‌گذشت. ناصر خسرو در دوران کودکی با حوادث گوناگون روبرو گشت و برای یک زندگی پرحادثه آماده شد: از جمله جنگ‌های طولانی سلطان محمود و خشکسالی بی‌سابقه در خراسان که به محصولات کشاورزان صدمات فراوان زد و نیز شیوع بیماری وبا در این خطه که جان عدهٔ زیادی از مردم را گرفت.

ناصر خسرو از ابتدای جوانی به تحصیل علوم متداول زمان پرداخت و قرآن را از برکرد. در دربار پادشاهان و امیران از جمله سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی به عنوان مردی ادیب و فاضل به کار دبیری اشتغال ورزید و بعد از شکست غزنویان از سلجوقیان در نبرد دندانقان، ناصر خسرو به مرو و به دربار سلیمان چغری بیک، برادر طغرل سلجوقی رفت و در آنجا نیز با عزت و اکرام به حرفه دبیری خود ادامه داد و به دلیل اقامت طولانی در این شهر به ناصر خسرو مروزی شهرت یافت.

در مدرسه ناصر خسرو

وی که به دنبال سرچشمه حقیقت می‌گشت با پیروان ادیان مختلف از جمله مسلمانان، زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان و مانویان به بحث و گفتگو پرداخت و از رهبران دینی آن‌ها در مورد حقیقت هستی پرس و جو کرد. اما از آنچا که به نتیجه‌ای دست نیافت، دچار حیرت و سرگردانی شد و برای فرار از این سرگردانی به شراب و می‌گساری و کامیاری‌های دوران جوانی روی آورد.

بنا بر نوشته اش در سفرنامه ناصرخسرو در سن چهل سالگی شبی در خواب دید که کسی او را می‌گوید «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر بهوش باشی بهتر» ناصر خسرو پاسخ داد «حکما، چیزی بهتر از این نتوانستند ساخت که اندوه دنیا ببرد». مرد گفت «حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهشی و بی‌خردی رهنمون باشد. چیزی باید که خرد و هوش را بیفزاید.» ناصر خسرو پرسید «من این از کجا آرم؟» گفت «عاقبت جوینده یابنده بود» و به سمت قبله اشاره کرد.

ناصر خسرو در اثر این خواب دچار انقلاب فکری شد، از شراب و همه لذائذ دنیوی دست شست، شغل دیوانی را رها کرد و راه سفر حج در پیش گرفت. وی مدت هفت سال سرزمین‌های گوناگون از قبیل آذربایجان، ارمنستان، آسیای صغیر، حلب، طرابلس، شام، سوریه، فلسطین، جزیرة العرب، قیروان، تونس و سودان را سیاحت کرد و سه یا شش سال در پایتخت فاطمیان یعنی مصر اقامت کرد و در آنجا در دوران المستنصر بالله به مذهب اسماعیلی گروید و از مصر سه بار به زیارت کعبه رفت.

ناصر خسرو در سال ۴۴۴ بعد از دریافت عنوان حجت خراسان از طرف المستنصر بالله رهسپار خراسان گردید. او در خراسان و به‌خصوص در زادگاهش بلخ اقدام به دعوت مردم به کیش اسماعیلی نمود، اما برخلاف انتظارش مردم آنجا به دعوت وی پاسخ مثبت ندادند و سرانجام عده‌ای تحمل او را نیاورده و در تبانی با سلاطین سلجوقی بر وی شوریده، و از خانه بیرونش کردند.

ناصر خسرو از آنجا به مازندران رفت و سپس به نیشابور آمد و چون در هیچ‌کدام از این شهرها در امان نبود به‌طور مخفیانه می‌زیست و سرانجام پس از مدتی آوارگی به دعوت امیر علی بن اسد یکی از امیران محلی بدخشان که اسماعیلی بود به بدخشان سفر نمود و بقیهٔ ۲۰ تا ۲۵ سال عمر خود را در یمگان بدخشان سپری کرد.

وی تمام روستاهای بدخشان را گشت. حکیم ناصر خسرو در بین اهالی بدخشان دارای شأن، مقام و منزلت خاصی است تا حدی که مردم او را به‌نام «حجت»، «سید شاه ناصر ولی»، «پیر شاه ناصر»، «پیر کامل»، و غیره یاد می‌کنند. او در ۴۸۱ قمری (۱۰۸۸ میلادی، ۴۶۷ خورشیدی) درگذشت. مزار وی در یمگان زیارتگاه است.

از ناصر خسرو زن و فرزندی نماند؛ زیرا وی تا پایان زندگانی مجرد بود.

کتاب های مرتبط

1-معرفی کتاب در مدرسه ناصر خسرو در یوتیوب

2- معرفی کتاب در مدرسه ناصر خسرو در آپارات

اطلاعات بیشتر

نویسنده

محمود حکیمی

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

Show only reviews in فارسی (0)

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “در مدرسه ناصر خسرو، درباره زندگی، آثار و اندیشه های ناصر خسرو قبادیانی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.