توضیحات
معرفی کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد
اکسی اوه در کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد به سراغ افسانهها و اسطورههای کرهای رفته تا بازخوانی جدیدی از این قصهها به نوجوانان امروزی ارائه کند. این داستان فانتزی شما را به سرزمینی جادویی و سرشار از ناشناختهها میبرد و درعینحال، با گوشهای از فرهنگ و ادبیات کهن کرهای نیز آشنا میکند. گفتنی است این رمان پرفروش از سوی چندین نشریه بهعنوان بهترین کتاب سال 2022 معرفی شده است.
دربارهی کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد
رمانی پرحادثه و پرتلاطم که شما را میخکوب میکند! در افسانههای کهن کرهای آمده است که هرگاه خدای دریا با طوفانهای وحشتناک و رعد و برقهای هولناک، خشم خود را از زمینیها نشان داد، باید با قربانی کردن عروس دریا او را به آرامش برسانیم. هر سال وقتی که طوفانهای سهمگین دریایی ساحل را به زیر آب میبرد، مردم دختری را بهعنوان عروس دریا انتخاب کرده و به پیشگاه او تقدیم میکنند تا به این شکل از نابودی سایر انسانها جلوگیری کنند. اگرچه امروزه با پیشرفت علوم تجربی و شناخت سازوکار طبیعت میدانیم که نه از خشم خدایان خبری هست و نه نیازی به قربانی داریم، اما با این وجود، مطالعهی قصههای دوران باستان هم جهانبینی ایشان را به ما نشان میدهد و هم میتواند سرگرمکننده و بسیار جذاب باشد. اکسی اوه (Axie Oh) در کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد (The girl who fell beneath the sea) روایت تازهای از این داستان کهن ارائه کرده که خواندن آن برای نوجوانان و بزرگسان بسیار لذتبخش خواهد بود.
مردم معتقدند که اگر روزی عروس حقیقی دریا را پیدا کنند، خشم خدای دریا برای همیشه فروکش میکند. به این امید هر سال دختری از روستا را برای پیشکش به خدای دریا انتخاب میکنند اما هنوز نتوانستهاند او را به آرامش برسانند. «شیم چیانگ» زیباترین دختر روستاست که مردم باور دارند احتمالاً عروس حقیقی، خود اوست و میتواند انسانها را برای همیشه نجات بدهد. با این حال، «جون» که عاشق شیم چیانگ است از ناپدید شدن او هراس دارد به دنبالش راهی دریای طوفانی میشود. «مینا» قهرمان اصلی داستان نیز، خواهر جون است و برای اینکه برادرش را از رفتن به این ماجراجویی خطرناک بازدارد، تصمیم میگیرد خودش را بهعنوان عروس دریا به آب بیندازد. اینجاست که پا به دنیای اشباح و سرزمین خدایان میگذارد.
این رمان عاشقانه و احساسی سعی دارد مفاهیم عمیقی مانند فداکاری و عشق به خانواده را به مخاطبانش بیاموزد. مفاهیمی که شاید پیشپا افتاده به نظر برسند اما بخشی از انسانی ترین عواطف ما به حساب میآیند. شجاعت مینا برای نجات برادر و مردم روستایش درخور توجه است. محبت و تعلق خاطر انسانها نسبت به یکدیگر و ارتباطی که با موجودات ماورائی دارند، درون مایهی کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد را تشکیل میدهند. خلاقیت و روایت هیجان انگیز اکسی اوه در این اثر نفس شما را تا آخرین صفحه، در سینه حبس خواهد کرد.
افتخارات کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد
پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز
پرفروشترین کتاب ای. بی. ای.
پرفروشترین اثر از دیدگاه هفتهنامهی ناشران
بهترین کتاب ان. پی. آر در سال 2022
بهترین کتاب از دیدگاه ایندیگو (Indigo) در سال 2022
بهترین کتاب از سوی کتابخانهی عمومی نیویورک در سال 2022
بهترین کتاب بازفید (Buzzfeed) در سال 2022
نامزد جایزهی گودریدز برای داستانهای علمی-تخیلی نوجوانان در سال 2022
کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد برای چه کسانی مناسب است؟
نوجوانانی که رمانهای عاشقانه و تخیلی را دنبال میکنند، شیفتهی این کتاب خواهند شد. اگر به دنیای قصههای اساطیری هم علاقمند هستید، کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد فرصت بینظیری برای آشنایی با یکی از این افسانههای دلنشین شرقی در اختیارتان قرار میدهد.
نکوداشتهای کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد
یک داستان فانتزی قدرتمند درمورد تعیین سرنوشت خود… هنگام مطالعهی این کتاب، در هر صفحه از آن چیزی شگفتانگیز و جدید پیدا میکردم و مشتاق بودم که به خواندن ادامه دهم، زیرا میخواستم این دنیای شگفتانگیز و جدید را بیشتر کشف کنم.
یک شاهکار خیرهکننده از داستانسرایی و اثری خواندنی… کاملاً عالی! (کالین بایرون، نویسندهی پرفروش)
داستانی هوشمند، خلاقانه و بسیار زیبا از فداکاری، عشق و سرنوشت. کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد ماجراجویی نفسگیر، عاشقانه و یک فانتزی کاملاْ مسحورکننده است. (استفانی گاربر، نویسندهی پرفروش نیویورک تایمز)
داستانی مملو از عشق. این کتاب شما را به سفری جذاب در قلمروی جادویی خواهد برد. (کلویی گونگ، نویسندهی پرفروش نیویورک تایمز )
این فانتزی جذاب با ریتمی زیبا نوشته شده است، پر از شخصیتهای بهیاد ماندنی است. از مینای سرسخت تا «شین» مرموز، که به طور غیرقابل توضیحی زندگیشان بهم گره خورده است.
با اکسی اوه بیشتر آشنا شویم
اکسی اوه نویسندهی کرهای-آمریکایی است که در نیویورک به دنیا آمده و در شهر نیوجرسی بزرگ شده است. او تحصیلات خود را در رشتهی تاریخ کره و نویسندگی خلاق در مقطع کارشناسی دانشگاه کالیفرنیا به پایان رسانده و مدرک ام. اف. ای. در نویسندگی برای جوانان را نیز از دانشگاه لزلی دریافت کرده است. این بانوی نویسنده تاکنون چندین رمان برای نوجوانان به چاپ رسانده که اثر حاضر یکی از موفقترین آنهاست. کیپاپ، و تماشای انیمه از تفریحات مورد علاقهی اکسی اوه هستند. او درحالحاضرُ در لاسوگاس اقامت دارد.
در بخشی از کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد میخوانیم
وقتی بچه بودم، دختری در روستایمان بود که از همه بیشتر دوستش داشتم؛ تا حدودی بهخاطر اینکه از او میترسیدم. یکی از دوستان جون بود؛ دو سال از من بزرگتر، با قلبی بیپروا و پر از شور زندگی. جون ذات مهربانی داشت، و چون بزرگتر از سنش بهنظر میرسید، اغلب بچههای دیگر دستش میانداختند. ناری بود که همیشه به دفاع از او درمیآمد. وقتی در حملات قلدرها مداخله میکرد، حرفش را گوش میکردند. وقتی حرفهای ظالمانهی آنها را محکوم میکرد، التماسش میکردند که آنها را ببخشد. جلبکردن نظرِ موافقِ ناری مثل تابیدن خورشید روی آدم بود؛ یا اینکه من تصور میکردم چنین حسی دارد. او هیچ وقت توجه زیادی به من نمیکرد. آخرین باری که دیدمش یک سال پیش بود، زمانی که به درون رودخانهی طوفانی پرید تا قایقهایی را که از اسکله جدا شده بودند بازگرداند.
رودخانه خروشید و قایقها… و ناری را… با خود به دریا برد. هیچوقت فکر نمیکردم دوباره ببینمش. ولی الآن اینجا، خندان و اشک ریزان، رو به رویم ایستاده است. «مینا، باورم نمیشه.» من را از آستانهی در به داخل میکشد و در آغوش قوی اش میگیرد؛ و همچون گلهای وحشی و نی های تنومندی که کنار رودخانه میرویند میخندد: «اینکه الآن اینجایی یعنی… یعنی مردی!» آه، البته که اینطوری فکر میکند. تنها راه ورود به سرزمین اشباح یا مردن است یا قبضروح شدن بهدست اژدها؛ و او، مانند همهی اهالی روستایم، همیشه میدانست شیم چیانگ قرار است عروس امسال باشد.
بخشی دیگر از کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد
«با فرورفتنم در آب، ناگهان غرش امواج قطع میشود و همهجا را سکوت فرامیگیرد. بالای سر و اطرافم، بدن دراز و مارپیچ اژدها میچرخد و گرداب چرخان بزرگی ایجاد میکند.
با همدیگر به دل دریا میزنیم.
عجیب است؛ ولی هیچ نیازی به نفسکشیدن نیست. سقوطم بهنوعی… بیسروصدا است؛ آرامشبخش است. حتماً کار اژدها است. دارد از جادویش استفاده میکند تا غرق نشوم.
بغض گلویم را میگیرد؛ و قلبم با آسودگی خاطر میتپد… همه عروسهای قبل از من زنده ماندند.
آنقدر در دل تاریکی پایین و پایینتر میرویم، که دریای بالای سرم آسمان میشود و ما… من و اژدها… مانند دو شهابسنگ میشویم.
اژدها چرخان جلوتر میآید و، از لای حلقهپیچهای بههمفشردهاش، چشمی نیمهبسته میبینم که اندکی باز شده تا حوضچه درخشان نیمهشب را آشکار کند. زمان کند میشود. دنیا میایستد. دستانم را دراز میکنم. قطرات ریز خون از زخم بازم بیرون میآیند و مانند گوهر در امتداد فاصله بین ما راه را نشان میدهند.
اژدها پلک میزند، یک بار. شکافی زیر پایم باز میشود.
به تاریکی درون آن میافتم.
***
مادربزرگم اغلب برایم داستانهایی درباره سرزمین اشباح تعریف میکرد؛ درباره دنیایی بین آسمان و زمین و پر از انواع موجودات خارقالعاده… خدایان و اشباح و موجودات افسانهای. مادربزرگم میگفت از مادربزرگ خودش این داستانها را شنیده. هرچه باشد؛ همه قصهگوها مادربزرگ نیستند، ولی همه مادربزرگها قصهگو هستند.
من و مادربزرگم هرکدام یک طرف زیرانداز خیزران تاشده را میگرفتیم و بلند میکردیم و از مسیر کوتاه لای شالیزارها تا ساحل پیادهروی میکردیم. بعد زیرانداز را روی شنها پهن میکردیم و دستبهدست کنار هم مینشستیم و انگشتان پایمان را در آب خنک میگذاشتیم.
منظره دریا در صبح زود را خوب یادم است. خورشید از پشت افق سرک میکشید و مسیری طلایی را در آب روشن میکرد. هوای نمکی دریا را همچون بوسههای شور روی صورتمان حس میکردیم. خودم را به مادربزرگ نزدیکتر میکردم و از گرمای همیشگیاش لذت میبردم.
همیشه اول با قصه شروع میکرد، قصههایی با آغاز و پایان؛ اما وقتی هالههای نارنجی و ارغوانی اول صبح جایش را به آبی روشن بعدازظهر میداد، با صدایی آهنگین همچون ملودی شروع میکرد از این شاخه به آن شاخه پریدن.»
«سرزمین اشباح جایی پهناور و جادوییه؛ اما شهر خدای دریا از همه جاهای دیدنیش شگفتانگیزتره. بعضیها میگن خدای دریا مرد خیلی مسنیه. بعضیها میگن تو بهار جوونیه، بلند عین درخت با ریشی به سیاهی زغال. و بعضیها هم باور دارن خودش هم ممکنه اژدهایی باشه که از باد و آب درست شده. اما هر شکلی که خدای دریا به خودش بگیره، خدایان و اشباح باز هم از اون اطاعت میکنن. چون اون خدای خداهاس و حاکم همهشونه.
تمام عمرم، احاطهشده با خدایان زندگی کردهام. هزاران خدا وجود دارد… خدای چاه وسط روستایمان که از طریق قورقور قورباغهها آواز میخواند؛ الهه نسیم که با طلوع ماه از غرب میآید؛ خدای نهر باغمان، که من و جون کیک گِلی و پای نیلوفر آبی به او اهدا میکردیم. دنیا پر از خدایان کوچک است؛ چرا که تکتک بخشهای طبیعت نیاز به نگهبانی دارد که حواسش باشد و از آن محافظت کند.»
آثار اکسی اوه
- دل سرکش
- سئول شورشی
- شومیز xoxo
- کلیدواژه
- معرفی کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد
- درباره کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد
- افتخارات کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد
- کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد برای چه کسانی مناسب است؟
- نکوداشت کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد
- با اکسی اوه بیشتر اشنا شویم
- در بخشی از کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد میخوانیم
- بخشی دیگر از کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد
- آثار اکسی اوه
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.