توضیحات
معرفی کتاب دال دوست داشتن اثر حسین وحدانی
عشق یکی از مفاهیمی است که از ازل همراه انسان بوده است. مفهوم عشق در ادبیات ایران، یادآور داستانهای اساطیری است. در آثار ادبی جهان داستانهای عاشقانهی لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد، رومئو و ژولیت و اوفلیا و هملت ردی ماندگار از خود به جا گذاشتهاند. عشق این شخصیتها فارغ از واقعی یا غیرحقیقی بودنشان، بارها در طول تاریخ بر صحنههای تئاتر و سینما نمایش داده شده است.
برای رسیدن به درکی درست از مفهوم عشق، باید این کلمه را واکاوی کرد. کلمهی عشق از گیاهی به نام «لبلاب» گرفته شده است که دور درختان میپیچد و آنها را میخشکاند.
خشک شدن و زنده نماندن درخت تعبیرهای زیادی دارد. گروهی آن را بخشی از سرگذشت معشوق میدانند و گروهی نتیجهی افراط در دوست داشتن تلقیاش میکنند. عشق به معبود، عشق مادر به فرزند و عشق میان دلداده و دلبر از گونههای مختلف عشقورزیاند. حسین وحدانی در رمان عاشقانه دال دوست داشتن، چند روایت از عشق و زندگی در نه داستان کوتاه با زبانی ساده و صریح، مفاهیمی مثل عشق، غم، وابستگی و عادت را بازتعریف میکند.
معرفی نویسنده ی کتاب دال دوست داشتن حسین وحدانی:
حسین وحدانی متولد 1358 است. او نویسنده و روزنامهنگار معاصر است، که در این سالها در صفحات و سایتهای مختلف نوشتههای او دیده میشود. وحدانی با نثر ساده و شیوا مضامینی همچون عشق، تنفر از جنگ و آرامش ناشی از صلح را به تصویر میکشد.
حسین وحدانی در مصاحبهای دربارهی انگیزهاش از نوشتن میگوید: «نقطهی دقیقی را نمیتوان تایید کرد. اما برای من که از ۱۸ سالگی از نوشتن و روزنامهنگاری پول درآوردم؛ میتوان گفت بخشیش از آن دوران میآید.
حالا که دقیقتر فکر میکنم. پدرم یک دایی داشت همسن خودش و انسان فرهیخته و مجلس گرمکنی بود. من از کودکی به یاد دارم منتظر بودیم تا عید شود و به خانهاش برویم و او برای ما حرف بزند.»
«پازل زندگی را که بازی میکنی، باید از کشف هر قطعه لذت ببری. لذت کشف لذت ناشناخته -به تمام معنا ناشناخته- نیکبختی بزرگ و بینظیری است که آدم را آدم میکند. به یاد دارید؟ والدین نخستین ما -آدم و حوا- در متن تصویر غایی رضایت و نیکبختی وعده داده شده زندگی میکردند: در باغ بهشت! اما آن خوشبختی قطعی ملموس را، به بهانهای کوچک در هم ریختند و هزار تکه کردند تا با کشف مشقتبار اما لذت آفرین هر تکه، زندگی کنند.
و خب چه میشود کرد؟ ما فرزندان همان آدم و حواییم!» خواندن چند جمله از نوشتههای حسین وحدانی کافی است تا بسیاری را مجاب کند نوشتههای او در فضای مجازی را دنبال کنند و تنها کتاب او با عنوان دال دوست داشتن، چند روایت از عشق و زندگی را مطالعه کنند.
حسین وحدانی در مصاحبهای در رابطه با حضورش در فضای مجازی میگوید: «همیشه در کار روزنامهنگاری دوست داشتم عکسالعمل آدمها را بگیرم… ببینم چه اتفاقی افتاد آن طرف خط، آن طرف کلمات… توی فضای مجازی ما دیگه منتظر نمیشویم کسی زنگ بزنه، این تعامل بسیار سریع رخ میدهد با آدمهای بیشتری، و راحتتر و گستردهتر. تو این فضا متوجه شدم میشود رگ خواب آدمهایی که در فضای مجازی هستند را به دست آورد.
اعتراف میکنم مدتهای مدیدی با این رگ خواب بازی کردم. سعی کردم پیدایش کنم… من میدونم که مخاطب با چی ارتباط برقرار میکنه و این آگاهی متمایزم میکند… یک رگه قدرتمند همیشگی روایت از دخترم و پدر بودن با توجه به اینکه فاصله سنیمون کمه در داستانهایم هست… چیزی که مینویسم از یک فرآیند منسجم ذهنی میآید…»
درباره رمان عاشقانه دال دوست داشتن
کتاب دال دوست داشتن، چند روایت از عشق و زندگی شامل نه داستان است که پیش از انتشار کتاب، در صفحات مجازی وحدانی منتشر شده بودند.
حسین وحدانی در پی علاقه و پیگیری مخاطبان تصمیم گرفت این نوشتهها را در قالب کتاب منتشر کند تا افراد بیشتری بتوانند به این سبک از روایتهای عاشقانه دسترسی داشته باشند. حسین وحدانی در این رابطه میگوید: «دیدم که انگار آدمهایی هستند که با خواندن این کلمات، حال بهتری پیدا میکنند.
این را خودشان گفتند؛ در نامهها و پیغامهایشان. و گفتند که لحظههایی بر آنها گذاشته است که این کلمات به کمکشان آمدهاند.
و برایم نوشتند که گاهی با خواندن این کلمات، راحتتر نفس کشیدهاند، راحتتر لبخند زدهاند، راحتتر اشک ریختهاند، راحتتر خوابیدهاند، راحتتر دوست داشتهاند و راحتتر دوست داشتهشدهاند. و دیدم که زحمت بازنوشتن و آماده کردن یک کتاب، در برابر این همه، هیچ است.»
نگاهی به محتوای کتاب
نام داستانهای کتاب دال دوست داشتن، چند روایت از عشق و زندگی عبارتند از: «میان ماندن و رفتن»، «و تکه تکه شدن، راز نیکبختی بود»، «عادت میکنیم»، «دال دوست داشتن»، «موجودی حساب شما کافی نمیباشد»، «دکمههای روح»، «آنی که خندهاش قشنگ است»، «سلاخخانهی شمارهی چند» و «ای نور دیده؛ صلح به از جنگ و داوری».
درونمایهی داستانهای کتاب، عشق و زندگی است. حسین وحدانی در روایتهای داستانیاش، زندگی را با جزییات توصیف میکند. او به گونهای دغدغههای روزمره را ترسیم میکند که انگار اتفاق تازهای در حال رخ دادن است.
وحدانی با زاویه دید متفاوت خود اتفاقاتی که روزانه در زندگی بسیاری از مردم رخ میدهند را در بستر داستانهایی پرکشش روایت میکند. نویسنده در این اثر حسهای مختلف انسان را اعم از غم و شادی، عشق و نفرت، جنگ و صلح را چاشنی داستانهایش کرده است و با بیان جزییات مخاطب را با خود همراه میکند.
در بخشی از کتاب دال دوست داشتن میخوانیم:
وقتی از بخشش حرف میزنیم، از چی حرف میزنیم؟ آیا هر جور بخشیدنی فضیلت است؟ آیا هر خطایی را میشود بخشید؟ من جعبهای از میوههای تازه و سالم را در نظر میگیرم که ناگهان درمییابیم یکیشان فاسد شده و گندیده است.
شاید دورش بیندازیم، شاید هم نگهش داریم و شاید حتی بخوریمش. این انتخاب ماست؛ از سر اجبار یا اختیار. اما آیا میتوانیم فاسد بودنش را انکار کنیم؟ آیا میشود بگوییم «این جعبه میوهی فاسدی ندارد» و خیال کنیم از مفهوم میوهی سالم قلب ماهیت نکردهایم؟ به یک اتومبیل فکر کنیم، وقتی ملتفت میشویم موتور آن به کل خراب است. میتوانیم موتور را عوض نکنیم و منتظر باشیم یک روز در راه از کار بیفتد.
یا میتوانیم عوضش کنیم و با این کار هویت اتومبیل را به کلی تغییر دهیم: این اتومبیل دیگری هست. اما نمیتوانیم خرابی موتور را نادیده بگیریم و بر او «ببخشیم». این جا مفهوم بخشش بیمعناست.
فقط یک شعار بزک کرده و خوش آب و رنگ و البته فاقد ارزش است، چون این جا «بخشیدن، ماهیت آن چه را میخواهیم ببخشیم، تغییر میدهد». بله، بخشش فضیلت است و نشان از بزرگواری و مهربانی دارد؛ انگار. اما گاهی بخشیدن محبوب، امضای حکم پایان اوست. تبدیل کردن اوست به موجودی که بود و نبودش فرقی ندارد.
انتخاب این جا به راحتی رد شدن یا نشدن از یک مرز نیست. اینجا دیگر تو گردشگری نیستی که میخواهد از مرز رد شود، چرخی بخورد، تماشایی بکند، حالی ببرد و برگردد یا برنگردد. اگر میخواهی وارد آن فضا بشوی، انگار که باید تصمیم بگیری آیا میخواهی مهاجرت کنی؟ آیا میخواهی تابعیت دوگانهای پیدا کنی -ترکیبی از خود تو و خود او- و درگیر آن دیگری شوی؟ این فضا است که من اسمش را میگذارم صمیمیت.
صمیمیت، عبور از یک خط نیست که بگویی خب، حالا و بعد از فلان اتفاق دیگر صمیمی شدیم. صمیمیت، حضور در یک فضاست.
برای همین است که صمیمیت نیاز به زمان دارد. نیاز به یک جور یگانگی، یک جور عریانی که جز با صرف وقت به دست نمیآید. هر چند فقط هم با صرف وقت به دست نمیآید. و آن چه کسی را برای من خاص -نه به خصوص- میکند همین صمیمیت است. این مجموعهی بیشمار از «آن چیزها دربارهی او که من -و فقط من- میدانم.»
قسمت هایی از کتاب دال دوست داشتن:
داغ که می دانی چیست؟ علامت را می گرفتند توی آتش، سرخ و آتشین که می شد، می نشاندند روی بازو یا هرجا. درد داشت؟ بله داشت. اما یک ساعت. یک شب. یک هفته. بعدش خلاص. جایش ولی همیشه می ماند. این همیشه چه آدم را می ترساند!
همیشه. این است که گفتیم الهی داغ نبینی. که تمام عمر، جلو چشمت نباشد علامت نبودن یکی. همان که حافظ می گوید «دارم من از فراقش در دیده صد علامت» شاید.. تجربه سوگ، یک لایه نامریی-اما محسوس و واقعی- به روی همه چیز دنیای آدم می کشد..
و ما می دانیم که هرگز، هیچوقت، به تمامی شاد نخواهیم بود. که هرگاه دستمان را پیش آوریم تا شادی را لمس کنیم – حتی از نزدیک، حتی در آغوش هم که باشیم- انگشتانمان لایه ای نامریی از غم را لمس خواهد کرد
یادم بیاور برایت بنویسم عشق را باید بی حساب و کتاب اندوخت اما با حساب خرج کرد. و برایت بنویسم که هی بر این طبل بی صدا اما توخالی “بی حساب دوست داشتن” نکوبی. که دوست داشتن حساب و کتاب دارد. دوست داشتن حد و مرز می شناسد حساب و کتابش؟ ظرفیت خودت.
که اگر می توانی ظرفت را بزرگتر، ظرفیتت را بیشتر کن. اگر نمی توانی اما اندازه نگه دار حد و مرزش؟ عزت خودت. کرامت خودت. شخصیت خودت. دوست داشتن که نباید تو را بی عزت، بی کرامت، بی شخصیت کند
در بخشی از کتاب «دال دوست داشتن» میخوانیم:
«به معشوقمان بگوییم اصلا کلمه نخواهد. بگذارد سکوت جور همه چیز را بکشد. به او بگوییم: «دیگر تمام شد، باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم» و با هم به صدای کافه، به صدای فنجانها، به صدای باران گوش بدهیم.
درباره حسین وحدانی
حسین وحدانی متولد ۱۳۵۸ نویسنده و روزنامه نگار هستند. وحدانی به خاطر سابقه طولانی نویسندگیاش در فضای مجازی، طرفداران و خوانندگان بسیاری دارد. او در طی این سالها تعداد قابل توجهی یادداشت و متن در رسانههای مختلف مجازی منتشر کرده است که مضمون اصلی بسیاری از آنها عشق و تنفر از جنگ است.
در این سالها در صفحات و سایتهای مختلف نوشتههای او دیده میشود. وحدانی با نثر ساده و شیوا مضامینی همچون عشق، تنفر از جنگ و آرامش ناشی از صلح را به تصویر میکشد. حسین وحدانی در مصاحبهای دربارهی انگیزهاش از نوشتن میگوید: «نقطهی دقیقی را نمیتوان تایید کرد. اما برای من که از ۱۸ سالگی از نوشتن و روزنامهنگاری پول درآوردم؛ میتوان گفت بخشیش از آن دوران میآید.
حالا که دقیقتر فکر میکنم. پدرم یک دایی داشت همسن خودش و انسان فرهیخته و مجلس گرمکنی بود. من از کودکی به یاد دارم منتظر بودیم تا عید شود و به خانهاش برویم و او برای ما حرف بزند.»
«پازل زندگی را که بازی میکنی، باید از کشف هر قطعه لذت ببری. لذت کشف لذت ناشناخته -به تمام معنا ناشناخته- نیکبختی بزرگ و بینظیری است که آدم را آدم میکند. به یاد دارید؟ والدین نخستین ما -آدم و حوا- در متن تصویر غایی رضایت و نیکبختی وعده داده شده زندگی میکردند: در باغ بهشت! اما آن خوشبختی قطعی ملموس را، به بهانهای کوچک در هم ریختند و هزار تکه کردند تا با کشف مشقتبار اما لذت آفرین هر تکه، زندگی کنند.
و خب چه میشود کرد؟ ما فرزندان همان آدم و حواییم!» خواندن چند جمله از نوشتههای حسین وحدانی کافی است تا بسیاری را مجاب کند نوشتههای او در فضای مجازی را دنبال کنند و تنها کتاب او با عنوان دال دوست داشتن، چند روایت از عشق و زندگی را مطالعه کنند.
حسین وحدانی در مصاحبهای در رابطه با حضورش در فضای مجازی میگوید: «همیشه در کار روزنامهنگاری دوست داشتم عکسالعمل آدمها را بگیرم… ببینم چه اتفاقی افتاد آن طرف خط، آن طرف کلمات… توی فضای مجازی ما دیگه منتظر نمیشویم کسی زنگ بزنه، این تعامل بسیار سریع رخ میدهد با آدمهای بیشتری، و راحتتر و گستردهتر.
تو این فضا متوجه شدم میشود رگ خواب آدمهایی که در فضای مجازی هستند را به دست آورد. اعتراف میکنم مدتهای مدیدی با این رگ خواب بازی کردم.
سعی کردم پیدایش کنم… من میدونم که مخاطب با چی ارتباط برقرار میکنه و این آگاهی متمایزم میکند… یک رگه قدرتمند همیشگی روایت از دخترم و پدر بودن با توجه به اینکه فاصله سنیمون کمه در داستانهایم هست… چیزی که مینویسم از یک فرآیند منسجم ذهنی میآید…»
1-معرفی کتاب دال دوست داشتن در یوتیوب
2- معرفی کتاب دال دوست داشتن در آپارات
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.