باغ آلبالو

11.00

عنوان: باغ آلبالو

نویسنده: آنتوان چخوف
مترجم: سیمین دانشور
ناشر: قطره
موضوع: نمایشنامه روسی
رده سنی: بزرگسال
تعداد صفحات: 96

تعداد:
مقایسه

توضیحات

باغ آلبالو اثر آنتوان چخوف، در این نمایشنامه، وضعیت خانواده خانم رانوسکی رو به ورشکستگی و افول است. آن‌ها از دار دنیا تنها یک باغ آلبالوی خاطره‌انگیز دارند که باید در این راه به حراج گذاشته شود. فروش این باغ، پشت سر گذاشتن و فراموشی خاطرات گذشته است. مالک باغ، رانوسکی، با وجود دلبستگی شدیدی که به باغ دارد هیچ نوع مقاومتی در برابر فروش باغ نشان نمی‌دهد، بلکه تنها از عاجز بودنش در مقابل فراموش کردن خاطرات گذشته رنج می‌برد. او نمی‌تواند با گذشته خاطرات خود وداع بگوید و این بزرگ‌ترین رنج اوست .صحبت از عجز و ناتوانی است که نقطه اشتراک تمام کاراکترهای داستان است. همه به نوعی عاجزند، هرکسی در مقابل چیزی.

در ابتدای قرن بیستم میلادی، جامعه روسیه در شرف تحولات گسترده‌ای قرار داشت. خانواده تزارها و اشراف‌زادگان دیگر در بین مردم مقبولیت خاصی نداشتند و جوانان مخالف آن‌ها هر روز برای گرفتن حق خود متحدتر می‌شدند. در سال 1905 بالاخره اعتراضات گسترده مردم نتیجه داد و حکومت تزارها به حکومت مشروطه تبدیل شد. در آن دوران، نظام طبقاتی جامعه روسیه دگرگون شد. طبقه اشرافیت در آستانه فروپاشی قرار گرفته بود، برده‌های بی جیره و مواجب بعد از قرارداد سال 1860 دیگر آزاد شده بودند و می‌توانستند پیشرفت کنند.

همچنین، نسل جدیدی از سرمایه‌داران ظهور کردند که اجداد اشرافی نداشتند و با تلاش خود سرمایه‌ای را اندوخته بودند. تفاوت این نسل از سرمایه‌داران با طبقه اشرافیت گذشته در این بود که آن‌ها همواره به آینده و پیشرفت دلبسته بودند تا گذشته خود را کم رنگ‌تر کنند. برخلاف نسل جدید سرمایه‌داران، طبقه اشرافی در گذشته خود و به یاد شکوه روزهای قبل زندگی می‌کرد. آنتوان چخوف در نمایشنامه باغ آلبالو به خوبی جامعه آن سال‌های روسیه را به نمایش می‌گذارد.

خلاصه‌ای از داستان باغ آلبالو

باغ آلبالو داستان زندگی زنی اشرافی به نام رانوسکی است. باغ آلبالوی بزرگی از طرف اجدادش به او ارث رسیده است. از آنجایی که تنها سرمایه باقی‌مانده خانواده رانوسکی همین باغ است، باغ آلبالو نیز به زودی در ازای بدهی‌هایشان توسط بانک فروخته خواهد شد. اما خانم رانوسکی هیچگونه تلاشی برای حفظ باغ خود نمی‌کند اگرچه که آن را یادگار خانوادگی و تداعی‌ کننده خاطرات کودکی‌اش می‌داند. رانوسکی و برادرش باغ را نشانه هویت خود می‌دانند اما در عین حال در برابر از دست دادن آن خنثی و منتظر تقدیر هستند. در نهایت باغ آلبالو …

باغ آلبالو؛ آینه جامعه روسیه پیش از انقلاب 1905

نمایشنامه باغ آلبالو همچون دیگر آثار کلاسیک داستانی پیچیده ندارد. پایان داستان به راحتی قابل پیش‌بینی است. شخصیت‌های داستان نیز ویژگی و قدرت خاصی ندارند. داستان خالی از قهرمان است و همه افرادی معمولی هستند که برای خواننده آشنا و قابل درک هستند. در طول داستان نیز اتفاق خارق‌العاده‌ای رقم نمی‌خورد و زندگی روزمره شخصیت‌ها از ابتدا تا انتهای داستان روایت می‌شود. اما هنر چخوف در آن است که در چهار پرده تمام شخصیت‌ها را به گونه‌ای معرفی می‌کند که خواننده آن به خوبی آن‌ها را می‌شناسد و رفتارهای آن‌ها را درک می‌کند.

کتاب باغ آلبالو اثر آنتوان چخوف - قطره | با تخفیف | 30

شخصیت‌های باغ آلبالو؛ نمادهای طبقات مختلف اجتماعی

رانوسکی نماد طبقه اشرافی است که در جامعه روسیه اوایل قرن بیستم در حال افول و فروپاشی است. این نسل که فروپاشی و افول خود را پیش‌بینی می‌کنند هیچگونه واکنشی در برابر آن نشان نمی‌دهند و خود را به تقدیر سپرده‌اند. از طرف دیگر لوپاخین نماد نسل جدیدی از سرمایه‌داران است که اشرافی نیستند و تغییرات اجتماعی سبب شده است تا آن‌ها بتوانند با تلاش و کوشش خود صاحب ملک شوند.

لوپاخین نوه یک برده بوده است که حالا زمین‌دار بزرگی شده است. از این‌رو او همواره در تلاش است که گذشته خود را فراموش کند و برای آینده خود تلاش کند. شخصیت دیگر کتاب تروفیموف است. او اندیشه‌هایی کاملا مخالف لوپاخین دارد از زندگی سرمایه‌داری و نظم آن متنفر است. دلبستگی خاصی به هیچ چیز ندارد و منتظر تقدیر است تا ببیند ادامه زندگی‌اش چگونه پیش خواهد رفت.

چخوف با شخصیت‌پردازی مناسبی که داشته توانسته به خوبی انقلاب محتمل در روسیه را از زبان تروفیموف پیش‌بینی کند‌ (نمایشنامه در سال ۱۹۰۴ نوشته شده است و انقلاب روسیه در سال ۱۹۰۵ رخ می‌دهد). اینجاست که شناخت کامل چخوف از جامعه روسیه مشخص می‌شود و بی جهت نیست که آثار چخوف را آینه جامعه روسیه می‌دانند. چخوف، باغ آلبالو را به عنوان نمادی از جامعه روسیه خلق کرده است که در مالکیت طبقه اشرافی و رانوسکی‌ها بود اما حالا امثال لوپاخین (سرمایه‌داران جدید) با تبر سراغ درختان آن (نماد هویت و ریشه طبقه اشرافی) آمده‌اند و در نهایت هم صاحبان جدید باغ آلبالو خواهند شد.

سبک نگارش آنتوان چخوف

چخوف سبک ادبی متفاوتی نسبت به دیگر نویسندگان روسی هم نسل خود داشت. در حالی‌که نویسندگان روسی تمایل داشتند که داستان‌هایی «رئالیستم و واقع‌گرا» بنویسند، چخوف گرایش زیادی به سبک ادبی «امپرسیونیسم» پیدا کرده بود. امپرسیونیسم سبک غالب نویسندگان فرانسوی در آن زمان بود. در امپرسیونیسم در عوض اینکه واقعیت بیان شود، تصویر واقعیت در ذهن بیان می‌شود. «ماکسیم کورگی» نویسنده بزرگ روسیه که هم نسل با چخوف می‌نوشت از طرفداران او بود و متوجه تغییر شیوه‌ی نگارش او از رئالیسم به امپرسیونیسم شده بود.

او در نامه‌ای به چخوف می‌نویسد: «می‌دانید دارید چه می‌کنید؟ دارید رئالیسم را می‌کشید … بعد از هر داستانی که می‌نویسید، هرچند واقعه مهمی مطرح نباشد، همه‌چیز به نظر خام می‌آید. انگار با قلم ننوشته‌اید، با ضربه چماق نوشته‌اید.» امپرسیونیسم چخوف با امپرسیونیسم فرانسه نیز متفاوت است و جهان‌بینی خاص خودش را دارد. امپرسیونیسم فرانسه نا امید و سمبولیک است درحالی‌که در آثار چخوف اندکی امید در داستان دیده می‌شود و نفی کننده زندگی نیست.

چخوف؛ استاد داستان‌های کوتاه

آنتوان چخوف نویسنده و نمایشنامه‌نویس برجسته روسی، در سال 1860 در «تاگانروک» به دنیا آمد. خانواده او از خانواده‌های فقیر بودند که در ملکی اشرافی کار می‌کردند. چخوف پس از اینکه در سال 1880 وارد دانشکده پزشکی شد، نوشتن را آغاز کرد. در دوران دانشگاه نوشته‌های خود را با اسم‌های مستعار مختلفی منتشر می‌کرد. بیشتر نوشته‌های او در زمان دانشگاه برای مجله‌های فکاهی و طنز با هدف کسب درآمد نگاشته می‌شد. در سال آخر دانشگاه اولین مجموعه داستان خود را با نام «قصه‌های ملپامن» چاپ کرد.

پس از پایان تحصیلاتش، نویسندگی را به صورت حرفه‌ای شروع کرد. چخوف برای اولین بار نوشته‌های خود مانند «مراسم تدفین» و «دشمن» را که در روزنامه عصر جدید منتشر می‌شد، با نام خودش نوشت و از اسم مستعار استفاده نکرد. او مهارت زیادی در نوشتن داستان‌های کوتاه داشت به طوری‌که نزدیک به 700 داستان کوتاه تاکنون از او منتشر شده است و به عقیده بسیاری بزرگترین نویسنده داستان کوتاه تاریخ است.

چخوف در روایت داستان‌های کوتاهش از شرح و بسط دادن‌های طولانی خودداری می‌کرد و بیشتر زندگی معمول افراد را روایت می‌کرد. از مهم‌ترین داستان‌های کوتاه او می‌توان به «از دفترچه خاطرات یک دوشیزه» و «بوقلمون صفت» اشاره کرد. در کنار نوشتن داستان کوتاه او تبحر زیادی در نوشتن رمان و نمایشنامه نیز داشت. «داستان‌های ملال‌انگیز» و «دوئل» از جمله رمان‌های نوشته شده از چخوف هستند.

نمایشنامه‌های چخوف؛ از مرغ دریایی تا ایوانف

نمایشنامه‌های چخوف نیز شهرت جهانی دارند و تاکنون در کشورهای مختلف و با زبان‌های مختلف روی صحنه رفته‌اند. «مرغ دریایی» اولین نمایشنامه موفق او لقب گرفت که در صحنه تئاتر اجرا شد. نمایشنامه‌های او درون‌مایه‌ای کمدی دارند و چخوف آن‌ها را کمدی می‌داند اما «استانیسلاوسکی» کارگردان و بازیگر بزرگ تئاتر روسیه، آن‌ها را به صورت تراژدی اجرا می‌کرد.

چخوف در نامه‌ای به همسرش از این موضوع گلایه می‌کند: «چرا دائما در پوسترها و روزنامه‌ها، نمایشنامه مرا درام می‌نامید؟ نمیروویچ دانچنکو و استالیسلاوسکی، در نمایشنامه من چیزی پیدا کرده‌اند که مطلقا به آنچه من نوشته‌ام شباهتی ندارد و من شرط می‌بندم که هیچ‌کدام از آن‌ها، برای یک‌بار هم که شده، نمایشنامه مرا با شیفتگی، تا به آخر نخوانده است. مرا ببخش، اما به شما اطمینان می‌دهم که این عین حقیقت است.» از دیگر نمایشنامه‌های بزرگ او می‌توان به «ایوانف» و «باغ آلبالو» ( cherry orchard) اشاره کرد.

نمایشنامه باغ آلبالو در ایران

باغ آلبالو آخرین نمایشنامه چخوف بود که پیش از مرگش در سال 1904 نوشته شد. در ایران مترجمان بزرگی کتاب را به فارسی بازگردانده‌اند. «بزرگ علوی» و «سیمین دانشور» در سال 1329 نمایشنامه را به فارسی ترجمه کردند اما خانم دانشور به دلیل هم‌زمانی ترجمه، کتاب را در سال‌های بعد منتشر کرد. «بهروز تورانی» و «ناهید کاشیچی» از دیگر مترجمان این اثر هستند. نمایشنامه باغ آلبالو در ایران بارها روی صحنه رفته است. معروف‌ترین اجرای این نمایشنامه در افتتاحیه سالن تئاتر شهر روی صحنه رفت. نمایشنامه به کارگردانی «آربی آوانسیان» و بازی «داریوش فرهنگ»، «مهدی هاشمی»، «سوسن تسلیمی» و «پرویز پور حسینی» در سال ۱۳۵۱روی صحنه رفت.

مشخصات، قیمت و خرید کتاب باغ آلبالو اثر آنتوان چخوف

در بخش‌هایی ازنمایشنامه باغ آلبالو می‌خوانیم

پرده اول

صحنه : اتاقی که هنوز اتاق بچه‌ها نامیده می‌شود. یکی از درهای اتاق به اتاق آنیا باز می‌شود. دم دمه‌های صبح است. آفتاب به زودی خواهد دمید.ماه مه است. درختان آلبالو غرق شکوفه‌اند. در باغ هوا سرد است و ژاله صبحگاهی یخ زده است. پنجره‌های اتاق بسته است. دونیاشا با شمع وارد می‌شود و آنگاه لوپاخین که کتابی در دست دارد.

لوپاخین: ترن آمده است. خدا را شکر . چه ساعتی است؟

دونیاشا: تقریبا ساعت دو (شمع را فوت می‌کند.) هوا کاملا روشن شده است.

لوپاخین: ترن چند ساعت تاخیر داشت؟ لااقل دو ساعت. (خمیازه می‌کشد و تمدد اعصاب.) عجب آدم نازنینی هستم! چه‌کار احمقانه‌ای کردم. مخصوصا آمدم اینجا که بروم ایستگاه پیشوازشان و مثل دیو خوابیدم… روی صندلی نشسته بودم که خوابم برد … چقدر زننده. شما بایستی بیدارم می‌کردید.

کتاب باغ آلبالو اثری از آنتوان چخوف، نمایشنامه‌ای به ظاهر ساده اما به شدت عمیق است. پر از انسان‌های عادی. به دور از هر نوع قهرمان و یا اتفاق دور از ذهن. ما تنها شاهد زندگی افرادی هستیم که منفعلانه تسلیم سرنوشتِ خویش‌اند و نای مبارزه علیه آنچه که نمی‌خواهند را ندارند.

در پشت جلد کتاب آمده است:

نمایشنامه باغ آلبالو آخرین اثر چخوف است که در سال ۱۹۰۳ نوشته شده و در ژانویه ۱۹۰۴ برای اولین بار در تئاتر هنر مسکو روی صحنه آمده است اشخاص نمایش همان آدم‌هایی هستند که در زندگی روزمره به آنها برمی‌خوریم. هیچ کدام نقش برجسته‌ای ندارند، نه مبارزه می‌کنند، نه شکست می‌خورند، نه حتی از خود دفاع می‌کنند و نه به حل مشکلاتی که در برابرشان قرار دارد می‌پردازند.

منتظر حادثه می‌نشینند و تقدیر می‌راندشان و تقدیرشان را با شکیبایی تحمل می‌کنند. امپرسیونیسمِ چخوف در آخرین تحلیل نفی کننده زندگی نیست، بلکه از امید به آینده سرشار است. در باغ آلبالو، فروش باغ حکایت از وداع با گذشته دارد، گذشته‌ای که رو به افول است. و تبری که به کنده درخت‌ها می‌خورد، تبری است که زندگی قدیم و اشرافیت رو به زوال را واژگون و دگرگون می‌کند.

جملاتی از متن کتاب باغ آلبالو

اگر برای بعضی دردها، درمانهای متعدد و زیاد تجویز کنند این علامت آن است که درد بی‌درمان است. من فکرها می‌کنم. مغز خودم را داغان می‌کنم، هزار تدبیر به خاطرم می‌رسد، واقعا هزارها! اما اساسا معنی همه اینها آن است که یک راه حل هم به خاطرم نمی‌رسد. (کتاب باغ آلبالو صفحه ۳۸)

اگر حرف نزنید و سکوت کنید، خودتان هم راحت‌تر و خوشحال‌تر خواهید بود. (کتاب باغ آلبالو صفحه ۴۰)

گاهی دلم می‌خواهد سیر حرف بزنم. اما کسی را ندارم که باهاش درددل کنم، هیچ کس را ندارم. (کتاب باغ آلبالو صفحه ۴۶)

من آدم کتاب خوانده‌ای هستم. کتابهای متعدد و جالب خوانده‌ام. اما واقعا نمی‌فهمم چه می‌خواهم؟ آیا زنده بمانم یا مغز خودم را داغان کنم؟ اما به هر جهت همیشه یک ششلول با خودم دارم. ایناهاش! (کتاب باغ آلبالو صفحه ۴۷(

هیچ کس نیست که با او دو کلمه حرف بزنم. تنها هستم. تنهای تنها، هیچ کس را ندارم. که هستم و چکاره‌ام؟ هیچ کس نمی‌داند. (کتاب باغ آلبالو صفحه ۴۷)

به عقیده من اگر دختری عاشق بشود دیگر فاتحه اخلاق را خوانده. (کتاب باغ آلبالو صفحه ۴۸)

 

کتاب های مرتبط

1- معرفی کتاب در یوتیوب

2- معرفی کتاب  در آپارات

اطلاعات بیشتر

نویسنده

آنتوان پاولوویچ چخوف

مترجم

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “باغ آلبالو”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.