آن سوی مرگ

توضیحات

آن سوی مرگ جمال صادقی حاصل مصاحبه با این افراد است. یکی از این سه نفر دختری دانشجو و جوان است. او در آسیب جسمی که می‌بیند، می‌میرد و بعد از مدتی که در کما بوده، به‌گفتۀ خودش با شفای یکی از چهارده معصوم به زندگی برمی‌گردد.

موضوع اصلی این کتاب ماجراهای سه تن از کسانی است که مرگ را برای لحظاتی تجربه کرده و باز به زندگی باز گشته‌اند.

دومین شخصیت این کتاب، یک مهندس است که از روی ساختمان به زمین سقوط می‌کند و او هم در کما برزخ را تجربه می‌کند. او حتی بعد از اینکه به هوش می‌آید، چشم برزخی پیدا می‌کند و سیرت دیگران را می‌بیند. اجنه هم او را اذیت می‌کنند.

سومین شخصیت این داستان، یک استاد دانشگاه است. او طی یک بیماری شخصی سردرد می‌گیرد و به کما می‌رود. در کما وارد برزخ می‌شود و بهشتیانی را می‌بیند و با آن‌ها گفتگوهایی انجام می‌دهد.

نقد و بررسی کتاب

این کتاب به دلیل موضوع پربحث و پرطرفدار و غریبش در معرض نقد و بررسی‌های فراوانی قرار گرفته است. زمانی، نقد و بررسی کتاب آن سوی مرگ از جمله مباحث داغ بود و همچان هم این بحث مشتاقان زیادی را به خودش جلب می‌کند.

از نکاتی که در نقد و بررسی کتاب آن سوی مرگ گفته‌اند، به چند مورد اشاره می‌کنیم.

یکی از نکات مثبت این کتاب، مطابقت داشتن موضوع و داستان‌های شرح داده‌شده در متن کتاب هست با اسناد و منابع دینی و تاریخی. افراد سرشناسی هم کتاب آن سوی مرگ جمال صادقی را تأیید کرده‌اند.

نکتۀ مثبت دیگر آن سوی مرگ شرح ها و خلاصه ها و گزیده هایی است که از این کتاب در اینترنت در معرض دسترس عموم قرار گرفته است.

شرح کتاب آن سوی مرگ امینی خواه

همین اواخر حجت الاسلام امینی خواه شرح کتاب آن سوی مرگ را در دانشگاه فرودسی مشهد در جلسات متعددی انجام داده و کسانی آن را منتشر کردند. شما اگر همین عبارت شرح کتاب آن سوی مرگ امینی خواه را جستجو کنید، به این محتوا هم دسترسی پیدا می‌کنید.

ما جداً تأکید می‌کنیم بعد از خرید آنلاین کتاب آن سوی مرگ حتماً فایل‌های صوتی یادشده را هم دانلود و گوش کنید. دید بهتری به شما می‌دهد.

خلاصه ای از کتاب آن سوی مرگ

بخش‌های مختلفی از متن کتاب فوق در فضای مجازی پخش شده. اما ما در اینجا سعی می‌کنیم در اولین فرصت خلاصه ای از کتاب آن سوی مرگ را در اینجا برای شما عرضه کنیم که هم جدید باشد، هم به شما دید بهتری بدهد که در کتاب چه محتوایی را دریافت خواهید کرد.

تا کنون، این کتاب در بعضی استان‌ها مانند خراسان رضوی و تهران خوانندگان زیادی داشته است. بیشتر از همه ، اهالی شهر قم به این کتاب استقبال نشان داده‌اند. اصفهان و فارس و خوزستان هم از استان‌های پیشرو در توجه به این کتاب و مقولۀ زندگی پس از مرگ بوده‌اند

قسمت هایی از کتاب آن سوی مرگ (لذت متن)

_ سحر، می خواهم بدانم واکنش تو،،، واکنش وجود اثیری تو در برابر جسم بی جانت چه بود؟ وقتی کالبدت را دیدی چه فکری کردی؟ -خوب، ابتدا، حسابی گیج شدم. مرتب از خودم می پرسیدم: “اگر او من هستم؛ پس من (منی که در بالا قرار دارم) کی هستم؟!” _ چه وضعیت عجیبی! تو داشتی با چشمانی دیگر، جسمت را نگاه می کردی. ـ بله. و احساس می کردم به دو نفر تبدیل شده ام. یکی از دو وجودم روی تخت بیمارستان است و دیگری در بالا.

و فکر می کردم چه طور چنین چیزی ممکن است! عاقبت، به یک جواب منطقی رسیدم:” فقط در یک صورت، چنین چیزی ممکن است: این که مرده باشم.” همان وقت، عمیقا درک کردم که مرده ام. ـ با درک این موضوع، خیلی وحشت کردی؟ ـ وحشت نکردم. خیلی هم خوشحال شدم. ـ خوشحال؟ ـ خوشحال. چون فهمیدم که هنوز وجود دارم، هنوز زنده ام؛ هرچند به شکلی دیگر.

چون فهمیدم که هنوز از قوه بینایی، شنوایی و بویایی برخوردار هستم، هرچند کالبد مادی نداشتم.،،،، علاوه بر این، دریافتم که مرگ، چیز خوبی است. حداقل برای من خیلی خوب بود. به سه دلیل: یکی این که از آن دردهای شدید نجات پیدا کرده بودم. (به قدری دور از درد، هر دردی، بودم که نمی توانم شرح دهم.) دلیل دیگر، آرامش عجیبی بود که داشتم.،،، و دلیل آخر: حظ زیادی که به خاطر بی وزنی نصیبم شده بود. در آن حالت، خیلی سبک و خیلی آزاد بودم

خلاصه کتاب آن-سوی-مرگ

-سحر، می خواهم بدانم واکنش تو، واکنش وجود اثیری تو در برابر جسمِ بی جانت چه بود؟ وقتی کالبدت را دیدی چه فکری کردی؟

-خوب، ابتدا، حسابی گیج شدم. مرتب از خودم می پرسیدم: “اگر او من هستم؛ پس من (منی که در بالا قرار دارم) کی هستم؟!”

_ چه وضعیت عجیبی! تو داشتی با چشمانی دیگر، جسمت را نگاه می کردی.

ـ بله. احساس می کردم به دو نفر تبدیل شده‌ام. یکی از دو وجودم روی تختِ بیمارستان است و دیگری در بالا. و فکر می‌کردم چطور چنین چیزی ممکن است! عاقبت، به یک جواب منطقی رسیدم:” فقط در یک صورت، چنین چیزی ممکن است: این که مرده باشم.” همان وقت، عمیقا درک کردم که مرده‌ام.

ـ با درک این موضوع، خیلی وحشت کردی؟

ـ وحشت نکردم. خیلی هم خوشحال شدم.

ـ خوشحال؟

ـ خوشحال. چون فهمیدم که هنوز وجود دارم، هنوز زنده ام. هرچند به شکلی دیگر. چون فهمیدم که هنوز از قوه بینایی، شنوایی و بویایی برخوردار هستم. هرچند کالبد مادی نداشتم. علاوه بر این، دریافتم که مرگ چیز خوبی است.

حداقل برای من خیلی خوب بود. به سه دلیل: یکی این که از آن دردهای شدید نجات پیدا کرده بودم. (به قدری دور از درد، هر دردی، بودم که نمی توانم شرح دهم.) دلیل دیگر، آرامش عجیبی بود که داشتم. و دلیل آخر: حظ زیادی که به خاطر بی وزنی نصیبم شده بود. در آن حالت، خیلی سبک و خیلی آزاد بودم.

کتاب های مرتبط

1-معرفی کتاب آن سوی مرگ در یوتیوب

2- معرفی کتاب آن سوی مرگ در آپارات