توضیحات
معرفی کتاب تسخیر عمارت هیل
“تسخیر عمارت هیل”،کتاب هیجان انگیز و ترسناکی است که توسط نویسنده ای که به تعریف ژانر ترسناک کمک کرده است،نوشته شده. این کتاب برای اولین بار در سال 1959 منتشر شد ، “شرلی جکسون” با کتاب “تسخیر عمارت هیل” که یک اثر کامل در ژانر ترسناک بود ،شناخته شده است. این کتاب داستان چهار سالک است که به یک تپه ی بدنام غیر دوستانه به نام هیل هاوس می رسند. عمارت هیل، یک عمارت است که مکانش هرگز مشخص نشده است و مابین تعدادی از تپه ها قرار گرفته است. داستان حول محور چهار شخصیت اصلی است. این اثر پرفروش فینالیست جایزه کتاب ملی در سال 1960 بوده است.
دکتر مونتاگ امیدوار است که شواهد علمی در مورد وجود ماوراالطبیعه پیدا کند. او عمارت هیل را برای یک تابستان اجاره می کند و چند نفر را که به دلیل تجربیاتشان در حوادث ماورا الطبیعه انتخاب کرده است به عنوان مهمان خود دعوت می کند. از این میان فقط النور و تئودورا قبول می کنند. آن ها به خانه سفر می کنند ، جایی که النور و تئودورا در انزوا با مونتاگ و لوک زندگی می کنند. دکتر مونتاگ ، یک دانشمند غیبی است که به دنبال شواهد محکم و فریبنده است. تئودورا ، دستیار صمیمی او است . النورا ، یک زن جوان تنها و شکننده است که با وقایع مربوط به ارواح آشناست و لوک ، وارث آینده هیل هاوس است. در ابتدا ، به نظر می رسد که آن ها در مقصد خود فقط یک برخورد شبح وار با پدیده های غیر قابل توضیح دارند، اما هیل هاوس قدرت های خود را جمع می کند و به زودی یکی از آن ها را به عنوان طعمه ی خود انتخاب می کند.
دربارۀ کتاب تسخیر عمارت هیل:
چهار شخصیت ماجراجو به نامهای دکتر مونتاگ، تئودورا، النور و لوک در جستجوی کشف راز این عمارت مخوف که حتی موقعیت جغرافیایی آن به طور دقیق مشخص نیست و در میان تپههایی نامعلوم قرار دارد، راهی میشوند.
دکتر مونتاگ که در مسائل ماورالطبیعه تخصص دارد، به همراه دستیار قابل اعتماد خود، تئودورا به دنبال مدارک و شواهدی از رمز و راز این خانه است. النور، دختری جوان که در زمینه احضار روح تبحر دارد به دعوت دکتر مونتاگ برای سه ماه به عمارت هیل سفر میکند و در نهایت شخصیت متفاوت و جاهطلبی به نام لوک که خود را وارث عمارت هیل میداند، به آنها ملحق میشود.
داستان جذاب و هیجانانگیز تسخیر عمارت هیل (The Haunting of Hill House) در ابتدا برخورد شبح وار هر چهار شخصیت با پدیدههای جادویی و سحرآمیز را به تصویر میکشد؛ داستان به همین منوال پیش میرود تا ارواح عمارت تصمیم به بازیابی قدرت خود میگیرند و یکی از آنها را برای این کار انتخاب میکنند.
نثر روان و گیرای شرلی جکسن (Shirley Jackson) در عین سادگی، از ظرافت و ویژگیهای هنرمندانهای برخوردار است که شما را با تجربهای متفاوت از خواندن رمانهای ترسناک آشنا میسازد. این داستان تا کنون مورد اقتباس چندین عنوان فیلم و سریال قرار گرفته است.
نکوداشتهای کتاب تسخیر عمارت هیل:
– ترسناکترین کتابی که تاکنون خواندهام. (Carmen Maria Machado)
– کتابهایی که عمیقا من را ترساندهاند، تعداد کمی هستند؛ اما کتاب «تسخیر عمارت هیل» ساخته شرلی جکسون همه آنها را بیاعتبار کرد! این اثر از نوجوانی من را ترساند و همچنان برایم همانگونه است. (Neil Gaiman)
– یکی از با شکوهترین و ماندگارترین رمانهای ماوراالطبیعه در صد سال گذشته. (Stephen King)
کتاب تسخیر عمارت هیل به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
اگر به خواندن رمانهای ژانر وحشت علاقمندید، این شاهکار بینظیر را از دست ندهید!
با نویسنده کتاب تسخیر عمارت هیل بیشتر آشنا شویم:
شرلی جکسن، نویسندۀ جادوگر یا جادوگر نویسنده! این نابغۀ داستاننویسی در ژانر وحشت، بدعتهایی نوین و سبکی منحصر به فرد را از خود به یادگار گذاشته است. او به تعبیری بسیاری از منتقدین، معنای جدیدی به داستانهای ترسناک بخشیده است. شرلی با خلق داستان کوتاهی به نام «لاتاری» به شهرتی باورنکردنی دست یافت؛ این داستانکوتاه در زمان خود توانست مورد استقبال و توجه کم نظیری واقع شود. این اثر همچنان یکی از بهترین داستانهای کوتاه قرن بیستم به حساب میآید.
این بانوی نویسندۀ خلاق، به قصد ادامه تحصیل راهی نیویورک شد و توانست مدرکش را از دانشگاه سیراکیوز اخذ کند. وی مدتی در مجلۀ ادبی همان دانشگاه فعالیت داشت.
او دسامبر 1916 در ایالت کالیفرنیا متولد شد و در زمان حیاتش بیش از صد عنوان داستان کوتاه نوشت. بسیاری از آثار این نویسنده موفق و مطرح به فیلمنامۀ سریال و فیلمهای تلویزیونی بدل شدند. از جمله داستانهای برجستۀ جکسن میتوان به «جادوگر»، «ساعت آفتابی» و «ما همیشه در قصر زندگی کردیم» اشاره کرد. شرلی که تأثیر انکارناپذیری بر داستاننویسی مدرن گذاشت، در سن 47 سالگی دیده از جهان فروبست.
در بخشی از کتاب تسخیر عمارت هیل میخوانیم:
چشم هیچ انسانی توانِ سوا کردنِ انطباقِ نامیمونِ خطوخطوطی را ندارد که بر پیشانی یک عمارت نقشی شیطانی میزنند، در عین حال، مجاورتی جنونآمیز، زاویهای بدسگال و نامیمون یا حالتی احتمالی از تماس سقف و آسمان، عمارت هیل را به مکانی یأسآور و بیش از آن، ترسناک بدل میکرد، چون ظاهر عمارت هیل با آن پنجرههای خالی انگار بیدار بود، مراقب و نظارهگر، گچبریهای ابرومانند گویی قدری چهرهء شادمانه داشتند. بیشوکم اگر هر ملکی را بیهوا نگاه کنی یا در زاویهای غریب ببینی، آن خانه رخِ دیگری مینماید، انگار نگاهی عمیقاً خندهآور انداخته است به بینندهاش؛ گیریم دودکش کوچک و موذی یا پنجرهای تورفته هم داشته باشد که شبیه چاله است؛ این دو میتوانند با احساس دوستی، دل از ناظر بربایند، اما خانهای پرنخوت و کینهتوز که همیشه مراقب و هوشیار است، فقط میتواند عمارتی شیطانی باشد. این خانه که از ظاهرش برمیآمد خودش خودش را ساخته و زیر دستانِ سازندگانش پَر زده و در جایجایِ نقشۀ پرنقشونگارش جا گرفته و خودش باعث ساخت تکتک خطوط و زوایایش بوده، سر عظیمش را بینیاز از نوعِ بشر در آسمان برافراشته بود. خانهای بود عاری از مهربانی، گویی هرگز قرار نبوده بنیبشری ساکنش شود که نه جای مناسبی برای آدمیزاد است، نه برای عشق و نه برای امید. عملیات جنگیری هم از تغییر سیمای یک عمارت ناتوان است؛ عمارت هیل تا روز نابودیاش چنین میماند.
النور فکر کرد: باید برمیگشتم سمت دروازه. عمارت باعث شده بود حسی آشنا توی دلش را خالی کند و او با نگاهی به امتداد خطوط سقفهای خانه بیثمر میکوشید نقطۀ شر و هر آنچه را آنجا سُکنا گزیده بود شناسایی کند؛ دستهایش از اضطراب چنان سرد شدند که وقتی خواست سیگار دربیاورد دستش سِر بود و نمیتوانست و ورای اینها، ترسیده بود و گوش سپرده بود به صدای مریض درونش که زمزمه میکرد: از اینجا برو، بزن به چاک!
قسمتی دیگر از کتاب تسخیر عمارت هیل
هیچ موجود زنده ای نمی تواند برای مدت طولانی به طور خالص و با سلامت عقل، تحت شرایط واقعیت مطلق ادامه دهد؛ حتی فرضیه ای توسط برخی مطرح است که چکاوکها و جیرجیرک ها نیز خواب می بینند. خانه هیل، عاقل نیست، خودش در برابر تپه های خود ایستاده، و تاریکی را در درون خود نگه داشته است. هشتاد سال این چنین ایستاده بود و ممکن است هشتاد سال دیگر نیز بایستد. در داخل، دیوارها به صورت عمود ادامه دارند، آجرها به طور مرتب در کنار هم قرار دارند، کفها محکم و درها به طور محسوسی بسته هستند. سکوت به طور پیوسته در برابر چوب و سنگ خانه هیل در جریان است، و هرچه که در آنجا قدم می زد، تنها قدم می زد. دکتر جان مونتاگو دکتر فلسفه بود. وی مدرک خود را در انسان شناسی گرفته بود، و یک احساس مبهمی در این زمینه داشت، گویی می تواند به میل واقعی خود یعنی آنالیز جلوه های ماوراء طبیعی نزدیک شود. وی در مورد استفاده از عنوان مدرک خود کاملا تردید داشت، زیرا تحقیقات وی کاملا غیرعلمی بود، وی امیدوار بود جریانی از احترام، حتی اعتبار علمی، را از تحصیلات خود قرض بگیرد. از نظر مالی و همچنین مباهات، برای او معامله با ارزشی بود، او برای اجاره کردن خانه هیل به مدت سه ماه، مرد گدایی نبود، اما انتظار داشت که زحماتش را در این تعقیب با شور و هیجان با انتشار کار قطعی خود در مورد دلایل و عوامل اختلالات روانی در خانه ای که معمولا تحت عنوان “تسخیر شده” شناخته می شود، کاملا جبران کند. او در تمام زندگی به دنبال خانه ای که واقعا تسخیر شده باشد، بود. هنگامی که درباره خانه هیل شنید در ابتدا مشکوک بود، سپس امیدوار، و بعد از آن خستگی ناپذیر، حالا که خانه را پیدا کرده بود، رهایش نمی کرد.
کلیدواژه :
معرفی کتاب تسخیر عمارت هیل / دربارۀ کتاب / نکوداشتهای کتاب تسخیر / کتاب تسخیر عمارت هیل به چه کسانی پیشنهاد میشود / با نویسنده کتاب تسخیر عمارت هیل بیشتر آشنا شویم / بخشی از کتاب
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.